آمدهام تا تمام کنم!
۱۰ دقیقه
تأملی در زمینه موعظه بالای کوه
بخش هفتم: عدالت، مسیح و مسیحیان (قسمت اول)
در شمارههای گذشته، به بررسی خوشابهحالها، از موعظه بالای کوه پرداختیم. دیدیم که هدف مسیح از این موعظه، تعلیم این حقیقت است که شاگردانش باید "متفاوت" باشند، متفاوت با مذهبیون ظاهری و متفاوت با خدانشناسان. خوشابهحالها خصائل شهروندان حکومت خدا است. در آیههای ۱۳ تا ۱۶ از باب پنجم متی، مسیح میفرماید که شاگردانش باید نمک و نور جهان باشند.
در این شماره، بررسی آیههای ۱۷ الی ۲۰ از باب پنجم انجیل متی را آغاز میکنیم.
گمان مبرید که آمدهام تا تورات یا صُحُف انبیا را باطل سازم؛ نیامدهام تا باطل نمایم، بلکه تا تمام کنم. زیرا هر آینه به شما میگویم تا آسمان و زمین زایل نشود، همزه یا نقطهای از تورات هرگز زایل نخواهد شد تا همه واقع شود.
پس هر که یکی از این احکام کوچکترین را بشکند و به مردم چنین تعلیم دهد، در ملکوت آسمان کمترین شمرده شود؛ اما هر که بهعمل آورد و تعلیم نماید، او در ملکوت آسمان بزرگ خوانده خواهد شد. زیرا به شما میگویم تا عدالت شما بر عدالت کاتبان و فریسیان افزون نشود، به ملکوت آسمان هرگز داخل نخواهید شد.
تا بهاینجا، یعنی تا آیۀ ۱۶، عیسی در بارۀ خصائلِ شخصِ مسیحی سخن گفت؛ همچنین فرمود که اگر شخصی از این خصائل برخوردار باشد و اجازه دهد تا این خصائل بهصورت "اعمال نیکو" ثمر آورند (آیه ۱۶)، او چه تأثیری بر دنیا خواهد گذارد. از آیۀ ۱۷ بهبعد، عیسی این خصائل و اعمال نیکو را در قالب اصطلاح "عدالت" تعریف و تشریح میکند. او قبلاً دو بار از این اصطلاح استفاده کرده است؛ یک بار وقتی به گرسنگی و تشنگی پیروانش نسبت به عدالت اشاره کرد (آیه ۶)، و یک بار وقتی در بارۀ زحمتکشیدن برای عدالت سخن گفت (آیه ۱۰). اکنون در آیۀ ۲۰ توضیح میدهد که این "عدالت" بهمعنی انطباق و سازگاری فردِ مسیحی با احکام اخلاقی خداست که باید از محدودۀ اخلاقیات کاتبان و فریسیان فراتر رود. این "اعمال نیکو" اعمالی هستند که از اطاعت سرچشمه میگیرند.
درضمن، او موعظه را با خوشابهحالها با ضمیر سوم شخص آغاز میکند (خوشابهحال مسکینان در روح)؛ سپس سخنان خود را با ضمیر دوم شخص ادامه میدهد (شما نمک جهانید)؛ و اینک، حالت سخن را تغییر داده، با لحن آمرانه و مقتدرانه با ضمیر اول شخص سخن میگوید و برای نخستین بار، فرمول مشخص و جزماندیشانۀ خود را بهکار میبرد: «هر آینه به شما میگویم...!»
آیههای ۱۷ تا ۲۰ از اهمیت بسیاری برخوردارند، نهفقط به این علت که عدالت مسیحی را تعریف میکنند، بلکه بهخاطر توضیحی که در بارۀ رابطۀ عهدجدید و عهدعتیق، رابطۀ انجیل و شریعت، ارائه میدهند. این آیهها شامل دو موضوع میگردند؛ نخست موضوع "مسیح و شریعت" (آیههای ۱۷ و۱۸)، و دوم، "فرد مسیحی و شریعت" (آیههای ۱۹ و ۲۰).
مسیح و شریعت
در این بخش، از همان آغاز، عیسی برای همه روشن میسازد که نیامده تا «تورات یا صحف انبیا را باطل سازد»، یعنی تمام یا بخشی از عهدعتیق را. نحوۀ بیان عیسی میتواند حاکی از این باشد که بعضی چنین تصوری در مورد او داشتند. گرچه خدمت علنی او دیرزمانی نبود که آغاز گشته بود، بااینحال، مردم عمیقاً در مورد برداشتی که از نگرش او نسبت به عهدعتیق داشتند، بسیار نگران بودند. شاید مناقشه مربوط به روز سَبِّت پیش از این شروع شده بود، چرا که مرقس دو مورد مناقشه در این زمینه را به زمانی پیش از انتخاب دوازده رسول مربوط میسازد. قطعاً از همان آغاز خدمتش، مردم از اقتدار او تکان خورده بودند: «این چیست و این چه تعلیم تازه است که ارواح پلید را نیز با قدرت امر میکند و اطاعتش مینمایند؟» (مرقس ۲۷:۱).
لذا طبیعی بود که برای بسیاری این سؤال پیش آمده باشد که رابطۀ میان اقتدار و مرجعیت عیسی با مرجعیتِ شریعتِ موسی چیست. برای آنان روشن بود که کاتبان تابع شریعت بودند، زیرا ایشان "معلمین شریعت" بودند. ایشان زندگی خود را وقف تفسیر آن کرده بودند و برای خود هیچ مرجعیتی جز آنچه که از شریعت نقل قول میکردند، قائل نبودند.
اما در مورد عیسی، چنین یقینی وجود نداشت. عیسی با اتکا به مرجعیت خود تعلیم میداد. او از روشی استفاده میکرد که هیچ نبیای در گذشته، و هیچ کاتبی در زمان او، مورد استفاده قرار نمیداد. او بسیاری از نافذترین تعالیمش را با این عبارت آغاز میکرد: «"من" به شما میگویم...» و بدینسان، به نام خود و با اتکا به مرجعیت خود تعلیم میداد. اما مرجعیت و اقتدار او چه بود؟ آیا او خود را برتر از شریعت مقدس، یعنی کلام خدا، قرار میداد؟
در نظر برخی اینچنین بود. بهخاطر همین سؤال- چه طرح شده چه طرح نشده- بود که عیسی این گفتۀ پرصلابت را فرمود که: «گمان مبرید که آمدهام تا تورات یا صحف انبیا را باطل سازم.»
امروز نیز مردم، البته بهطرقی متفاوت، میپرسند که رابطۀ عیسی و موسی، رابطۀ عهدجدید و عهدعتیق چیست. اگر عیسی آشکارا موضع خود را در این خصوص اعلام داشت، ما نیز نباید از اعلام آن شرمگین باشیم. او اعلامِ موضعِ خود را با یک فعل آغاز میکند: "آمدهام تا..." او میدانست که برای چه رسالتی به این جهان آمده است.
سپس ادامه میدهد و اعلام میکند که برای انجام چه رسالتی آمده است: آمدهام نه برای اینکه شریعت و نوشتههای انبیا را "باطل" سازم یا منسوخ کنم یا حتی بهگونهای بیروح و تحتاللفظی تأئیدشان کنم، بلکه تا آنها را "تمام کنم."
"تمام کردن" یعنی چه؟
کلمۀ یونانی که "تمام کردن" ترجمه شده، نه بهمعنی ابطال و نَسْخِ یک امر قدیمی، بلکه بهمعنی بسط دادن و تکمیل کردن است. برای درک مفهوم عمیق این فعل، باید نخست بدانیم که "تورات و صحف انبیا"، یعنی عهدعتیق، شامل مطالب گوناگونی است. نگرش عیسی مسیح نسبت به هر یک از این مطالب متفاوت است، اما عبارت "تمام کردن" شامل همۀ آنها میگردد.
بهکمال رساندنِ اصول اعتقاداتِ عهدعتیق
نخست، عهدعتیق شامل "اصول اعتقادات" میباشد. "تورات" که معمولاً "شریعت" ترجمه شده است، در واقع بهمعنی "تعالیم مکشوف" میباشد؛ برای همین، ما در عهدعتیق تعالیمی در خصوص خدا، انسان، نجات، و غیره داریم. همۀ آموزههای مهم کتابمقدس در آن وجود دارد.
بااینحال، عهدعتیق مکاشفهای ناتمام بود. عیسی آن را "تمام کرد" به این معنی که آن را با شخصیت، تعالیم و کارهایش "بهکمال رساند".
اسقف رایل (Ryle) این مطلب را اینگونه خلاصه میکند: "عهدعتیق غنچۀ انجیل است و عهدجدید گُل کامل آن!"
جامۀ عمل پوشاندن به پیشگوییهای عهدعتیق
دوم، عهدعتیق در بر دارندۀ "پیشگوییها" است. بیشتر مطالب آن به آینده، یعنی به زمان ظهور مسیحا اشاره میکند؛ در بعضی از این اشارات، ظهور مسیحا با کلمات صریحاً پیشگویی شده است، در بعضی دیگر توسط نمونهها، تصویری از آن ارائه گردیده است. اینها همه پیشگویی بود. عیسی آنها را "تمام کرد" بدین معنا که آنچه را که پیشگویی شده بود، تحقق بخشید. نخستین موعظۀ او در خدمت علنیاش، با این جمله آغاز شد: «وقت تمام شد...» (مرقس ۱۵:۱).
گفتۀ او در آیۀ ۱۷ ("آمدهام") همین حقیقت را بیان میدارد. او بارها و بارها اعلام کرد که کلام خدا بر او شهادت میدهد؛ در انجیل متی این امر بیش از هر انجیل دیگری مورد تأکید قرار گرفته است، زیرا بارها شاهد این عبارت هستیم: «و این همه برای آن واقع شد تا کلامی که خداوند بهزبان نبی گفته بود، تمام گردد...» (۲۲:۱؛ ۲۳:۲ و غیره).
نقطۀ اوج این مطلب در مرگ او بر صلیب مشاهده میشود که در آن، تمامی آیینها و مناسک عبادی عهدعتیق، چه نظام کهانت و چه نظام قربانیها، بهگونهای کامل تحقق یافت. از آن زمان بود که مراسم و آئینهای مذهبی میبایست متوقف گردد. بنا به تفسیر برحق کالوَن، "فقط "اجرای" آنها منسوخ گردید، اما مفهومشان بهطور کاملتر تأئید شد." این آیینها فقط "سایه"ای بودند از آنچه که میبایست بعداً ظاهر شود؛ اما اصل و ذات، خودِ مسیح بود.
آشکار کردنِ نحوۀ اجرای اصیلِ احکامِ عهدعتیق
سوم، عهدعتیق شامل "احکام اخلاقی" است، احکامی که اغلب مورد سوءتعبیر قرار میگرفتند و بیشتر از آن، مورد نااطاعتی. در وهلۀ اول، عیسی با اطاعت از آنها "تمامشان کرد"، چرا که او زیر "شریعت متولد شد" و مصمم بود تا همانطور که به یحیی گفت، «تمام عدالت را بهکمال برساند.» بهگفتۀ "بونهوفر"، "او چیزی نداشت که به احکام بیفزاید جز اینکه از آنها بهطور کامل اطاعت کند." او کاری فراتر از اطاعت از آنها انجام داد؛ او تشریح کرد که اطاعت برای پیروانش چه معنایی دارد. او تفسیر سطحی کاتبان را از شریعت رد کرد و خودش تفسیر درست را ارائه داد. هدف او تغییر شریعت نبود، چه برسد به اینکه آن را باطل سازد؛ هدف او آشکار نمودنِ عمق معنا و نحوۀ اجرای اصیلِ این احکام بود.
نه اِبطال، بلکه بهاوج رساندن!
در تمام دورههای تاریخ مسیحیت، همواره بودهاند کسانی که قادر به درک نگرش مسیح به شریعت نبودند. مارسیون، بدعتگزار معروف قرن دوم که عهدجدید را با حذف نقلقولهای عهدعتیق بازنویسی کرد، طبعاً آیات ۱۷ تا ۲۰ این فصل از انجیل متی را نیز حذف نمود. بعضی از پیروانش پا را از این نیز فراتر گذاشته، بهخود جرأت دادند تا معنی این آیات را با تغییر فعل آن عوض کنند؛ آنها این آیه را چنین نوشتند: «گمان مبرید که آمدهام تا تورات و صحف انبیا را تمام کنم؛ نیامدهام تا تمام کنم، بلکه تا باطل سازم!»
چنین اندیشهای، امروز نیز پیروان فراوانی دارد.
اینان نه فقط معتقدند که مسیح عهدعتیق را باطل کرد، بلکه معتقدند که احکام خودِ مسیح نیز باطل شده است، جز حکمِ محبت! در این مورد، در بخشی دیگر سخن خواهیم گفت. فعلاً کافی است تأکید کنیم که طبق آیۀ ۱۷، نگرش عیسی به عهدعتیق، نه استوار بر ابطال و فسخ آن، بلکه استوار بر تداوم سازنده و زندۀ آن میباشد. او موضع خود را در یک کلمه خلاصه کرد: "تمام کردن" نه "باطل ساختن".
پولس رسول همین حقیقت را بسیار روشن تعلیم داد. این گفتۀ او که میفرماید «مسیح است انجام شریعت» (رومیان ۱۰:۴)، نه به این معنی که اکنون آزادیم تا از اطاعتِ آن شانه خالی کنیم، بلکه درست نقطۀ مقابل آن است. به این معنی است که مقبول شدن نزد خدا بهواسطۀ ایمان به مسیح است، نه منوط به اطاعت از شریعت، شریعتی که خودش بر این خبر خوش شهادت میدهد (رومیان ۲۱:۳).
چرا لازم بود عهدعتیق را "تمام کند"؟
عیسی پس از بیان اینکه آمده است تا شریعت را تمام کند، به ارائه علت و نتیجه این امر پرداخت. علت اینکه عیسی آمد تا شریعت را تمام کند، این است که شریعت پدیدهای است دائمی، دائمی تا زمانی که تماماً واقع شود (آیه ۱۸)؛ پس نتیجۀ آن چیزی نیست جز اطاعت از شریعت؛ این اطاعت وظیفۀ هر شهروند ملکوت خداست (آیات ۱۹ و ۲۰). این اطاعت از شریعت باید بر اساس تفسیری صورت گیرد که عیسی بهدست داد، نه آنگونه که یهودیان انجام میدادند، یا آنگونه که خودمان استنباط میکنیم. عیسی به احکام شریعت و مطالب عهدعتیق، بُعدی جدید، گسترده، غیرزمانی و غیرجغرافیانی بخشید، طوری که در هر مکان و در هر عصری قابل اجرا باشد، نه فقط در سرزمین اسرائیل آن هم در شرایط سیاسی و اقتصادی خاصی.
بنابراین، احکام عهدعتیق برای یک مسیحی لازمالاجرا است، اما آنگونه که مسیح تفسیرشان کرد و آنطور که در عهدجدید مورد تأئید و تعبیر قرار گرفتهاند؛ احکام عهدعتیق برای مسیحیان، در قالب تحققشان در مسیح قابل اجرا هستند، نه آنطور که یهودیان میبایست انجام دهند.
استوار بودنِ دائمی تورات و صحف انبیا
اینست آنچه که عیسی در مورد شریعت میفرماید، شریعتی که آمد تا تمامش کند: «زیرا هر آینه به شما میگویم تا آسمان و زمین زائل نشود، همزه یا نقطهای از تورات هرگز زایل نخواهد شد تا همه واقع شود» (آیه ۱۸). در این آیه، عیسی فقط از تورات نام میبرد، نه از "تورات و صحف انبیا" مانند آیه قبلی؛ اما هیچ دلیلی وجود ندارد که فکر کنیم این امر عمدی بوده؛ کلمۀ تورات اصطلاحی جامع بوده برای تمامیت مکاشفه الهی عهدعتیق. هیچ بخشی از آن از میان نخواهد رفت مگر اینکه تماماً تحقق یابد. و این تحقق زمانی صورت خواهد پذیرفت که آسمان و زمین از میان رفته باشند.
آری، بههنگام احیای تمام عالم هستی، آسمان و زمین از میان خواهند رفت. آنگاه، زمانْ آنطور که ما میشناسیمش، باز خواهد ایستاد، و دیگر نیازی به کلامِ "مکتوب" خدا نخواهد بود، چرا که تمامی محتوایش تحقق خواهد یافت. بدینسان، تا عالم هستی باقی است، تورات نیز باقی خواهد بود. آخرین تحقق شریعت با نخستین احیای عالم هستی همزمان خواهد شد. هر دو همزمان به انتها خواهند رسید. عیسی نمیتوانست از این روشنتر نقطه نظر خود را در مورد عهدعتیق بیان دارد.
ترجمۀ آرمان رشدی