گویی هرگز گناه نکردهایم!
۶ دقیقه
بحثی در مورد کار مسیح برای انسان
در بحثهای قبل، دیدیم که وضعیت انسان از دیدگاه خدا بسیار وخیم است. او "بدهکار" است، بدهکاری که بهخاطر فقر و تنگدستی، نه قادر است بدهیهای گذشته را بپردازد، و نه میتواند از این پس بدهی بهوجود نیاورد. برای نجات او از این وضیعت فلاکتبار، تنها راه شرافتمندانه این است که شخصی دست او را بگیرد و سرمایهای در اختیارش بگذارد تا وضعیت و موقعیت مالی او تغییر یابد.
چنین کاری را مسیح در حق ما انجام داد. او آمد تا وضعیت و موقعیت روحانی کسانی را که او را میپذیرند، تغییر دهد. او "انسان کامل" شد. آنانی که او را بپذیرند، از نسل تباهشدۀ آدم و حوا خارج شده، به نسل جدید او پیوند میخورند. در این نسل جدید، آنها دیگر فقیر و بدهکار نخواهند بود، بلکه از ثروت آن "سر نسل" برخوردار خواهند شد. در شماره پیشین دیدیم که مسیح ایشان را فرزندان خدا میسازد. آنان پدری تازه خواهند داشت و خانهای تازه. مسیح به ایشان تولد تازه میدهد. در این شماره، به بحث در مورد موضوع "عادلشمردگی" میپردازیم.
جامۀ بیگناهی (عادلشمردگی)
حیات و طبیعت جدید یا تولد تازه، نخستین موهبتی است که خدا به شخص نجات یافته عطا میکند. اما این مواهب به همین جا ختم نمیشود. در حکایت پسر گمشده که در چند درس گذشته به آن اشاره کردیم، وقتی پسر به خانه باز میگردد، پدر او را در آغوش میکشد و اولین کاری که میکند، این است که به خدمتکاران بگوید که برای پسر او بهترین جامه را از خانه بیاورند. لباسهای آن پسر مندرس و پاره بود. پدر به او جامهای نو پوشاند تا دیگر اثری از وضعیت سابق بر او نماند. این جامه نشاندهندۀ وضعیت جدید پسر بود. پدر با این کار خود، پسر گمشدۀ خود را از خطاهای گذشتهاش مبرا اعلان کرد. پدر آسمانی ما نیز وقتی بهسوی او بازگشت میکنیم، به ما جامۀ عدالت و بیگناهی میپوشاند. او ما را عادل و بیگناه به حساب میآورد. چه موهبت عظیمی که انسان در حضور خدای قدوس، پاک و بیگناه به حساب بیاید.
منظور از عادل و بیگناه بهحسابآمدن این نیست که شخص واقعاً هرگز گناهی مرتکب نشده باشد. اما از آنجا که عیسای مسیح قبلاً جریمه و غرامت گناه همه انسانها را بر صلیب پرداخته است، خدا بار گناهان شخصی را که به سوی او میآید، به حساب مسیح میگذارد و طوری به او مینگرد که انگار هرگز گناهی مرتکب نشده است. به این ترتیب، خدا نه فقط گناهان شخص توبهکار را میبخشد، بلکه او را بیگناه و عادل نیز به حساب میآورد.
اگر در یک محکمه، جرم کسی ثابت شود، ممکن است قاضی او را عفو کند، اما نمیتواند او را بیگناه اعلام کند. اما خدا میتواند ما را بیگناه اعلام کند، زیرا شخص دیگری متحمل بار گناهان ما شده است. شخص دیگری جای ما را گرفته و مجازات ما را متحمل گردیده است. به این ترتیب، خدا به انسانِ توبهکار طبیعتی جدید عطا میکند و در دادگاه الهی رأی به بیگناهی او میدهد. خدا همان موقعی که توسط روحالقدس به ما حیات جدید میبخشد، ما را عادل نیز میشمارد و از مجازات میرهاند. به این شکل، با ما طوری رفتار میکند که گویی هرگز گناه نکردهایم. این عمل را "عادلشمردگی" مینامیم. چه عجیب و حیرتانگیز است نجات خداوند ما عیسی مسیح!
نتایج عادلشمردگی:
دیگر زیر محکومیت قرار نداریم
کسی که عادل شمرده میشود، دیگر تحت خشم و غضب خدا قرار نمیگیرد. دیگر هیچ ادعایی علیه او در قلمرو روحانی وجود ندارد. محکومیتی که در اثر گناه دامنگیر همه انسانها شده، دیگر شامل حال او نمیگردد. کلام خدا قاطعانه در این مورد میفرماید: «پس دیگر برای کسانی که در اتحاد با مسیح بسر میبرند، هیچ محکومیتی وجود ندارد» (رومیان ۸:۱). خدا ما را عادل شمرده. چه کسی میتواند علیه ما ادعایی بکند؟
با خدا صلح کردهایم
بهعلاوه در اثر عادل شمرده شدن، با خدا رابطهای مبتنی بر صلح و آشتی داریم. ما دیگر مانند آدم و حوا لازم نیست از پیشگاه خدا بگریزیم. رابطه ما با خدا اصلاح شده و میتوانیم با او مصاحبت و مشارکتی دوستانه داشته باشیم. در ضمن، بخاطر این عادل شمردگی، ما وارثین خدا میشویم. خدا برای دوستداران خود ارثی مهیا کرده که در آخرت به ما خواهد بخشید. فقط کسانی این ارث را خواهند یافت که جامه عدالت و بیگناهی را پوشیده باشند. در این مورد کلام خدا چه عالی میفرماید که «تا بوسیلۀ فیض او کاملاً نیک محسوب شده و مطابق امید خود، وارث حیات جاودانی گردیم» (تیطس ۳:۷). خدا را سپاس باد برای رحمت بیکران او!
رابطهای جدید با خدا
وقتی پسر گمشده به خانه بازگشت، پدر او نه فقط دستور داد تا برای او بهترین جامه را بیاورند، بلکه فرمود تا انگشتری نیز به دستش کنند. انگشتری را میتوان نشان و علامت تعلق و عضویت در خانه دانست. پدر او را مجدداً به فرزندی پذیرفت. گرچه پسر قلباً میدانست که دیگر شایستگی فرزندی و عضویت در خانواده را ندارد، اما محبت پدر آنقدر عظیم بود که بار دیگر او را به کانون گرم خانواده راه داد. خدای پدر نیز آنانی را که بهسوی او باز میگردند، به فرزندخواندگی میپذیرد. در انجیل یوحنا آمده که«به همه کسانی که او را قبول کردند و به او ایمان آوردند، این امتیاز را داد که فرزندان خدا شوند، که نه مانند تولدهای معمولی و نه در اثر تمایلات نفسانی یک پدرِ جسمانی، بلکه از خدا تولد یافتند» (یوحنا ۱:۱۲ و ۱۳). پولس نیز در نامه خود به مسیحیان روم میفرماید: «آن روحی که خدا به شما داده است، شما را برده نمیسازد و موجب ترس نمیشود، بلکه آن روح، شما را فرزندان خدا میگرداند و ما به کمک این روح، در پیشگاه خدا فریاد میکنیم: "ابا، پدر." روح خدا با روح ما با هم شهادت میدهند که ما فرزندان خدا هستیم» (رومیان ۸:۱۵ و۱۶).
آزادی در خانۀ پدر
به همین جهت است که ما مسیحیان، خدا را پدر خود میخوانیم. گرچه ما انسانها همگی بندگان خدا هستیم، اما او بهخاطر عیسای مسیح دیگر با ما چون بنده رفتار نمیکند بلکه ما را فرزندان خود میداند و همۀ امتیازات فرزندخواندگی را به ما عطا میکند. بزرگترین امتیاز این است که ما در خانه خدا رابطه خاصی با پدر خانواده یعنی خدا داریم. رابطۀ ما با خدا به عنوان فرزندان او در چارچوب خشک احکام و تشریفات مذهبی قرار ندارد. غلام و خدمتکار در یک خانه، باید تحت مقررات و ضوابطی زندگی و عمل کند. اما فرزندان خانواده رابطه دیگری با پدر خود دارند. به همین علت است که در مسیحیت، برخلاف دین یهود، هیچ شریعت و مراسمی وجود ندارد. یهودیان مجبور بودند تحت ضوابط و احکام مشخصی خدا را عبادت کنند. آنها میبایست قربانیهایی بگذرانند، دعاها و نمازهای مخصوصی بجا آورند، روزههای خاصی بگیرند و بسیار احکام دیگر را اجرا کنند. این بخاطر آن بود که ایشان از امتیاز فرزندخواندگی برخوردار نبودند. ایشان بندگان خدا بودند. اما در عیسای مسیح ما فرزندان خدا شدهایم. از اینرو رابطۀ ما با خدا تحت ضوابط و مقررات و شریعت قرار ندارد. همانطور که رابطه هر فرزندی با پدر خود بر اساس محبت است، رابطه ما با خدا نیز مبتنی بر محبت میباشد. پس اگر ما دعا میکنیم به این علت است که خدا را دوست داریم و او پدر ماست. دعای ما فرمول مشخصی ندارد زیرا فرزندان با پدر خود از دل خود سخن میگویند، نه در قالب جملاتی که حفظی و تکراری است. عیسای مسیح در خانۀ پدر، ما را از هر قید و بندی آزاد کرده است.
آیا عالی نیست؟ خدا بهخاطر جانبازی پسرش عیسای مسیح، حیاتی جدید و طبیعتی نو به ما بخشیده است. او لباس مندرس گناه را از تن ما بهدر کرده، جامه عدالت را به ما پوشانیده است. او ما را فرزندان و اعضای خانواده خود ساخته است. پس شایسته است با تمام وجود او را شکر و تمجید کنیم.