۱) چطور قمار وارد زندگی افراد می‌شود و تا چه حد در زندگی اشخاص مخرب است؟

افرادی که به قمار روی می‌آورند افرادی هستند که معمولاً دچار شکست‌های عمیقی در زندگی شده‌اند و به نحوی قصد دارند که از آن شکست بزرگ فرار کنند. پس در نتیجه به قمار گرایش پیدا می‌کنند. نظر شخصی من این است که قمار یک نوع اعتیاد است و وقتی که اعتیاد را به کار می‌بریم صرفاً منظورمان مخدر نیست بلکه هر چیز دیگری که زندگی ما اسیر آن شود به نوعی اعتیاد است.

سه حالت اساسی برای کسانی که به قمار روی می‌آورند وجود دارد، یکی اینکه به خاطر تفریح و مشغول شدن به آن روی آورده‌اند. دوم قمار عادتی ارثی بوده و از طریق فامیل و خانواده به آن‌ها ارث می‌رسد. نکته سوم که می‌تواند اساسی‌تر از بقیه باشد، به دلیل طمع ورزیدن است.

کلام خداوند خیلی زیبا می‌گوید که ریشۀ همۀ بدی‌ها طمع است. پس تمامی این دلایل می‌تواند عامل قماربازی باشد. فردی که به سمت قمار می‌رود، همچنین از ناراحتی‌های وجدانی و روحی عمیقی رنج می‌برد که وجودش را مورد تهاجم بسیاری استرس‌ها قرار داده است و وقتی که شکست‌های دیگر هم مانند ناراحتی‌های عمیق خانوادگی اضافه می‌شود باری سنگین بر دوش خود احساس می‌کند، این‌ها همه روی ذهن او تأثیر مخرب دارد و او را به سمت قمار می‌کشاند.

۲) به نظر شما چطور می‌شود به عنوان همسر یا فامیل و آشنا به کسانی که دچار مسئله قمار هستند کمک کرد؟

به نظر من در ابتدا باید آن شخص را حقیقتاً دوست داشته باشیم و سعی نکنیم که به خاطر این موضوع رفتار و عاطفه ما نسبت به آن‌ها تغییر کند و بدانیم که با داد و فریادها و روش‌های شخصی خودمان که عملاً نتیجه هم نمی‌دهد نمی‌توانیم پیش برویم. به تجربه ثابت شده است که این روش‌ها که فقط کسی را از چیزی منع کنیم اثری ندارد. بلکه اگر افرادی را می‌شناسیم که از عادات مخرب در زندگی‌شان رها شده‌اند و نمونه خوبی هستند از آن افراد بخواهیم که با شخص مورد نظر صبحت کنند تا بتوانند از تجربیات خودشان به او بگویند، به این نحو می‌توانیم این عزیزان را کمک کنیم.

۳) متأسفانه خیلی از مردم دارائی خودشان را در راه قمار از دست می‌دهند. و در واقع قمار جزئی از زندگی‌شان شده است و اسیر قمار شده‌اند‌، این اشخاص چطور می‌توانند از اسارت قمار آزاد شوند؟

نکته مهمی که اشاره فرمودید کلمه اسارت است و معمولاً همیشه گفته می‌شود که قمارباز همیشه می‌بازد. چون در واقع زندگی‌شان در قمار اسیر شده است. هر اسیری باید بداند شخصی وجود دارد که کمک می‌کند از اسارت آزاد شویم. ما می‌توانیم به این افراد اعلام کنیم که باور داشته باشند به شخصی که آن‌ها را آزاد می سازد.اساساً خلائی در شخص است که آن باید پر شود و بهترین کار این است که چیز جدیدی جایگزین آن شود و حقیقتاً بهترین جایگزین به نظر من خداوند ما عیسی مسیح است.

۴)دربرنامه مربوط به آقای خسرو می‌بینیم که همسر او از تغییر زندگی شوهرش صحبت می‌کرد به نظر شما عامل اصلی تغییر آقای خسرو چه چیزی بود؟

نکته جالب توجه این بود که خانم دبی، همسر آقای خسرو، چقدر هیجان زده تغییر زندگی شوهرش را بیان می‌کرد. کلام خدا باز می‌فرماید خداوند مددکاریست که در تنگی‌ها فوراً یافت می‌شود.آقای خسرو درست در زمانی که می‌خواست خودش را بکشند و زمانی که هیچ چاره دیگری نداشت به سوی چیزی رفت که خداوند او را هدایت می‌کرد. به جایی که منبع کلام خداست که آن‌را کتاب‌مقدس می‌نامیم. که عامل اساسی ایمان آوردن است. و همین ایمان، عامل اصلی تغییر زندگی خسرو بود کلام خداوند می‌فرماید : ایمان از شنیدن است و شنیدن از کلام خدا.

پس کلام خدا ایشان را کمک کرد و ما هم مؤظف هستیم که به مردم مژدۀ کلام مقدس خداوند را بدهیم و از طریق فیلم یا از طریق هر چیز دیگری این عزیزان را با خدای حقیقی آشنا کنیم و دست این عزیزان را در دست‌های خداوند بگذاریم و مطمئناً مابقی کارها را خود خداوند انجام می‌دهد.

و حقیقتاً عامل اصلی تغییر آقای خسرو ایمان او به عیسی مسیح است و این تغییر در زندگی او مشاهده شد.