خشونت و بدرفتاری در خانه/قسمت اول
زمان تقریبی مطالعه:
۱۰ دقیقه
خشونت و آزار یک نوع الگوی رفتاری است که از آن طریق از قدرت و کنترل به ضد عضوی از خانواده و یا فرد نزدیک سوءاستفاده میشود. به کلامی دیگر، هر نوع رفتار تهدیدآمیز همراه با خشونت، آزار یا بدرفتاری (اعم از زبانی، جسمی، روانی، جنسی، مالی یا احساسی) بین دو فرد که رابطه نزدیک باهم داشتهاند یا اعضا خانواده صورت بگیرد. در انگلیسی این نوع رفتارها domestic abuse یا domestic violence نامگذاری شده است.
یک چهارم جنایتهایی که اتفاق میافتد مربوط به آزار و بدرفتاری در خانه است. این جرم میتواند به شکل واقعی و یا فقط تهدید باشد و شامل بدرفتاری جسمی، احساسی، روحی و یا تجاوز جنسی است. در این نوع خشونت شخص قدرت و کنترل خود را بر دیگری تحمیل میکند.
رفتارهایی که در گروه خشونت و بدرفتاری قرار میگیرند عبارتند از:
سیلی زدن، کبود کردن، مشت و لگد زدن، تجاوز جنسی، مسخره کردن، انتقاد متوالی، انواع تهدیدها، محروم کردن از خواب، انزوای اجتماعی، محرومیت مالی، و رفتارهای کنترل کننده شدید.
خشونت و بدرفتاری به شکلهای مختلف دیده میشود:
انزوا - عدم اجازه ملاقات یا صحبت با خانواده و دیگران، عدم استفاده از تلفن یا در حد محدود و کنترلشده، در خانه محبوس شدن، عدم اجازه یادگیری زبان، و داشتن شغل، وجود حسادت که به کنترل دائمی میانجامد.
تنزل رتبه و ارزش - اجبار به درخواست پول، تحقیر شخص در حضور دیگران و بچهها، اجبار در دوبارهکاری کارهای خانه، گفتن اینکه تو بیارزش یا زشت و احمقی، اجبار در برقراری رابطه جنسی برخلاف خواسته شخص، اجبار در داشتن رابطه جنسی با دیگران و در حضور افراد، اجبار در تقلید یا دیدن فیلمهای مبتذل، اجبار در شرکت در تهیه فیلم و یا عکسهای مبتذل.
انواع تهدید - تهدید کشتن شخص، بچهها، خانواده و یا دوستان، آزار جنسی بچهها در صورت امتناع از داشتن رابطه جنسی، تهدید به عدم نگهداری در زمان کهولت سن، تهدید به محبوس شدن در منزل، تهدید به ترک و بردن همه چیز، تهدید به خراب کردن و از بین بردن وسایل شخصی.
توجیه بدرفتاری با گفتن چیزهایی مانند: هیچ کس تو را نخواهد خواست؛ همه این چیزها طبیعی است؛ به این دلیل است که دوستت دارم؛ حتی فکر رفتنت برای من غیرقابل تحمله؛ استفاده از مواد مخدر و یا بیحس کننده برای مغشوش کردن خط فکری و حضور ذهن.
لطف و بخشش گاه و بیگاه - عذرخواهی پس از بدرفتاری، خرید هدیه، بازی با بچهها، کمک در کارهای منزل، اجازه ملاقات با خانواده یا دوستان.
اجبار در درخواستهای جزئی - رفتارهای وسواسگونه مانند تمیز نگه داشتن خانه، تمیز کردن چیزهایی که قبلاً تمیز شدهاند، انجام بعضی کارها سر ساعت خاص، اجبار به پخت و پز مجدد.
نمایش قدرت مطلق - ضرب و شتم بدنی، زندانی کردن فرد در داخل و یا خارج از خانه، بدرفتاری در حضور دیگران، پیدا کردن فرد قربانی پس از رها کردن منزل و زندگی، تحریک بچهها به ضد فرد.
بهطور کلی خشونت در خانه قربانیهای خود را در ترس، وحشت و احساس ناامنی نگه میدارد. بچههایی که در چنین شرایطی بزرگ میشوند و نظارهگر خشونتهای فیزیکی و زبانی هستند، متأسفانه همان را یاد میگیرند و معمولاً خودشان نیز همان الگوی رفتاری را در روابط خودشان چه در اماکن عمومی مثل مدرسه و یا روابط خصوصی تکرار میکنند.
در اینجا لازم به ذکر است که خشونت و بدرفتاری مورد بحث ما متفاوت است با مشکلات ارتباطی، تفاوتهای مربوط به خلق و خوی افراد و همینطور مشکل خشم. آنچه که در اینجا صحبت میشود اِعمال زور و قدرت و کنترل شدید بر فرد است و همانطور که اشاره شد این نوع بدرفتاری یک الگوی رفتاری است که تکرار میشود. در چنین مواقعی، با وجود تلاشهای شخص قربانی برای آرام سازی، همکاری، و حتی اطاعت، فرد قربانی پی در پی مورد سرزنش قرار میگیرد و مسئول شروع هر نوع بدرفتاری میشود. برای چنین فردی ارتباط بین افراد بر اساس کنترل است نه همکاری و برای فرد خاطی هر نوع گرمی و شکفته شدن در روابط نشانی است از ضعف و شکنندگی. این افراد ارزش خودشان را در به دست آوردن خواستهها میبینند.
خشونت و بدرفتاری بین زن و شوهر
متأسفانه اکثر این خشونتها از طرف آقایان اِعمال میشود و چنین خشونتی بازتاب الگوهای کلیتر رفتار خشن است. اما کلام خدا خیلی واضح از پشتیبانی و محبت متقابل صحبت میکند. پطرس رسول در رساله اول خود (۳:۷) میگوید: «شما نیز ای شوهران، در زندگی با همسرانتان با ملاحظه باشید و با آنان چون جنس ظریفتر با احترام رفتار کنید، چرا که همپای شما وارث هدیۀ سخاوتمندانۀ حیاتند، مبادا دعاهایتان مستجاب نشود.» در این رابطه، افسسیان ۵:۲۱-۳۳ آیات مهمی هستند که از تسلیم زنان به شوهران صحبت میکند و سپس بهدنبال آن به مردان سفارش میکند که زنان خود را محبت، نگهداری و احترام کنند و با آنها با خشونت رفتار نکنند.
در پیدایش میخوانیم که خدا زن را بهعنوان معاون و یاور مرد آفرید. کتابمقدس مرد را سر خانه و خانواده معرفی میکند (اول قرنتیان ۱۱:۳) ولی این سر بودن مثل سر بودن و رهبری مسیح بر کلیساست (افسسیان ۵:۲۳). عیسای مسیح هم در عمل و هم در حرف نشان داد که یک رهبر باید خادم باشد و نه حاکمی که بر دیگران اقتدار دارد (متی ۲۰:۲۵-۲۸). عیسای مسیح که همه قدرتها در دستش بود همچون یک خادم رفتار کرد و پایهای شاگردان را شست (یوحنا ۱۳:۱۴-۱۵). در نتیجه، زور بازو نیست که باید بین زن و شوهر و همینطور بین والدین و بچهها حکمفرما باشد بلکه محبت. بین زن و شوهر و افراد خانواده باید احترام برقرار باشد.
بدرفتاری زبانی
نوع دیگری از آزار، بدرفتاری زبانی است که شاید نشانههای جسمی بر جا نگذارد ولی زخمی عمیق بر روح و روان شخص میگذارد که شاید ماهها و یا سالها طول بکشد تا شخص التیام یابد.
رفتارهایی که در این گروه قرار میگیرند عبارتند از:
تحقیر و مورد تمسخر قرار دادن شخص؛ برچسب زدن؛ مخالفت مکرر با گفتهها، نظرات و افکار فرد، و در نتیجه تصحیح جملات حتی در حضور دیگران؛ استفاده از جملات و جوکهای ناشایسته؛ پرهیز از صحبت و ایجاد رابطه به این بهانه که «تو نمیفهمی»؛ محکوم کردن و مورد شماتت قرار دادن فرد مقابل به بهانههای متفاوت؛ ایرادگیری دائمی از هر چیز «تو همیشه....»؛ به جای درخواست مؤدبانه تحکم و دستور دادن، زخم زبان و سرزنش؛ فریاد و ناسزاگویی همراه با عصبانیت.
عیسای مسیح بدرفتاری زبانی را محکوم میکند (متی ۵:۲۱-۲۲). پولس رسول نیز میگوید چنین اشخاصی وارث پادشاهی خدا نخواهند شد (اول قرن ۵:۱۱ و ۶:۹-۱۰). در دوم تیموتائوس ۳:۱-۵ به رفتار مردم در روزهای آخر اشاره شده است. همینطور در افسسیان ۴:۳۱ چنین آمده که «هرگونه تلخی، خشم، عصبانیت، فریاد، ناسزاگویی و هر نوع بدخواهی را از خود دور کنید.» و در ادامه میگوید: «با یکدیگر مهربان و دلسوز باشید و همانگونه که خدا شما را در مسیح بخشوده است، شما نیز یکدیگر را ببخشایید.»
تربیت بچهها
در مورد تربیت بچهها نیز متأسفانه پذیرش فرهنگی شکلهایی از خشونت خانگی مانند تنبیه بدنی، از عواملی است که میزان خشونت خانگی را افزایش میدهد. هستند والدینی که با ارجاع به امثال سلیمان ۱۳:۲۴ رفتار خشونتآمیز خود را نسبت به بچهها توجیه میکنند. اما تأکید این آیه نه بر چوب تنبیه بلکه بر اصل تربیت محبتانه است. فرزندان باید با محبت تربیت شوند همانطور که خدا ما را با محبت تأدیب میکند (عبرانیان ۱۲:۵-۱۱). تنبیه بدنی، بخصوص اگر مرتب تکرار شود، اغلب ترس، طغیان و خشم ایجاد میکند. عیسای مسیح محبت خود را از بچهها دریغ نکرد و حتی در متی ۱۸:۵-۶ محبت کردن به بچهها را نشانی از پذیرفتن خودش دانست.
چرا چنین رابطهای ادامه مییابد؟
در اینجا شاید طرح این سؤال به جا باشد که چرا فرد قربانی به چنین رابطهای ادامه میدهد؟ به دلایل بسیار، از آن جمله:
مسئلۀ آبرو و حیثیت (بخصوص در فرهنگ ایرانی)
ترس از یک خطر جدی یا مرگ (بخصوص برای بچهها)
ترس از تنها زندگی کردن و از عهده کارها برنیامدن یا بهعبارتی دیگر درماندگی
عدم یا کمبود خودباوری، خودارزشی و اطمینان
حس تقصیر و عذاب وجدان
کمبود پشتیبان و تکیه گاه
مشکل مالی
توجیه رفتار خشونتآمیز
عدم اطلاع از مراکز یاریرسانی
نگرش کتابمقدس به موضوع خشونت و بدرفتاری
در کتابمقدس، تجربیات و آیات زیادی میشود پیدا کرد. شاید یکی از اولین نمونهها رابطه داود با شائول پادشاه است که در اول سموئیل بابهای ۱۸ الی ۲۶ شرح حال آن آمده است. مزمور ۵۵ هم برگرفته از بدرفتاری شائول پادشاه نسبت به داود است. این مزمور گویای تلاطمات و احساسات فردی است که در مقابل خشونت و بدرفتاری قرار میگیرد.
گزارش ذکر شده در اول سموئیل باب ۲۵ در مورد ابیجایل هم نمونه دیگری است از زنی که برای محافظت از خانواده در مقابل خشونت میایستد.
ملاکی ۲:۱۳-۱۶ نشان میدهد که خدا از هر نوع ظلمی متنفر است و نه تنها آن را تأئید نمیکند بلکه هدیهای را هم که شخص خاطی به خدا تقدیم میکند، نمیپذیرد. آیه ۱۶ میگوید: «زیرا یَهْوه خدای اسرائیل میگوید که از طلاق نفرت دارم و نیز از اینکه کسی ظلم را به لباس خود بپوشاند.» همینطور در لاویان ۲۵:۱۷ میگوید: «بر یکدیگر بیانصافی روا مدارید، بلکه از خدای خود بترسید؛ زیرا من یَهْوه خدای شما هستم.» و در ترجمه قدیمی میگوید: «یکدیگر را مغبون مسازید...» یا در متی ۵:۲۱-۲۲ عیسای مسیح خشم را با ارتکاب قتل یکی میداند.
بنابراین، با توجه به آیاتی که ذکر شد میبینیم که نگرش کتابمقدس به هر نوع خشونت و بدرفتاری کاملاً منفی است.
شخصی که در چنین شرایطی هست چه کار باید بکند؟
طبیعتاً جلوگیری از شروع و ادامه هر نوع آزار و بدرفتاری اولین قدم باید باشد و فرد قربانی باید نهایت کوشش خود را بکند تا با حرف و یا در عمل یعنی نشان دادن محبت و احترام نگذارد که این بدرفتاریها ادامه پیدا کند. گاهی ایجاد یک فاصله معقول مفید میباشد. بعضی زنان برای پرهیز از هر نوع برخوردی خود را در انجام کارهای متفرقه خارج از خانه مانند کارهای خیریه مشغول میکنند.
زندگی کردن در چنین شرایطی بسیار سخت است و در نتیجه نیاز به پشتیبانی دیگران هست. مهمترین چیزی که باید در نظر گرفت امنیت جانی افراد خانواده است پس حتماً باید قدمهای لازم برای ایجاد چنین امنیتی برداشته شود. گاهی بهدلیل حاد بودن شرایط انتقال افراد به جای امن ضروری است و در نتیجه باید کمک لازم را از مشاورین و یا حتی دولت و پلیس گرفت.
گاهی پس از یک دوره جدایی، پشیمانی و توبه واقعی فرد خاطی امکان مصالحه و پیوند مجدد خانواده پیش میآید ولی متأسفانه چنین امکانی همیشه میسر نیست. کلام خدا ما را تشویق میکند تا در حد امکان در روابطمان با دیگران در صلح و صفا زندگی کنیم (رومیان ۱۲:۸).
متأسفانه اکثر خانوادهها این موضوع را به دلایل متعدد از دیگران مخفی نگاه میدارند. در اینجا افرادی را که در چنین شرایطی هستند تشویق میکنم که چنین جرمی را ناگفته نگاه ندارند و با کسی در میان بگذارند و آماده دریافت هر نوع کمکی باشند.
در چنین شرایطی صادق بودن با بچهها خیلی مهم است بخصوص اگر دلیل جدایی و طلاق، خشونت یکی از والدین باشد. بر اساس آمار بهدست آمده، ٪۹۰ این خشونتها در حضور بچهها انجام میشود و یا بچهها در اتاق کناری هستند. بچهها در هر سنی که باشند، بیشتر از آنچه که ما فکر میکنیم میبینند، میشنوند و احساس میکنند پس آنها را در جریان بگذارید. طبیعتاً توضیحاتی که در این رابطه به بچهها میدهید باید مناسب سن آنها باشد.
در خاتمه، بیائید افسسیان ۴:۲۹ را در زندگی خود پیاده کنیم و چنانکه در افسسیان باب ۵ آمده، نه چون نادانان بلکه چون دانایان رفتار کنیم. از خدا سرمشق بگیریم و رفتارهایی را که شایسته مقدسان نیست از خود دور کنیم و محبت را پیشه خود سازیم.
در شماره آینده، به موضوع تعرض جنسی خواهیم پرداخت.