هیچ از آنِ من، و همه از آن تو!
زمان تقریبی مطالعه:
۱ دقیقه
آه چه درد و اندوهی!
آن زمان احساس خواهم کرد
که با غرور بسیار به عیسی گفتم:
همه از آن من و هیچ چیز از تو نیست.
با این همه، وی مرا یافت،
همچنانکه بر درخت ملعون از پیکرش خون میریخت.
و دل بلهوس من آهسته گفت:
اندکی از آنِ من و اندکی از آنِ تو.
هر روز رحمت و فیض پر مهر او،
که شفا میبخشد و یاری میکند به رایگان و بیدریغ،
مرا نرمتر کرد و در گوشم آهسته میگفتم:
کمتر از آن من و بیشتر از آن تو!
ای خداوند، بر بالاترین بلندیها
و برژرفترین دریاها،
مهر تو چیره گشته است.
هیچ از آنِ من، و همه از آن تو!
(رابرت بوید مانگر)