You are here

جایگاه تفکر در مسیحیت‌

زمان تقریبی مطالعه:

۶ دقیقه

 

تفکر مسیحی چیست‌؟ آیا می‌توان از مقوله‌ای تحت عنوان تفکر مسیحی سخن گفت‌؟

آیا اساساً می‌توان برای تفکر در زندگی مسیحی جایگاهی قائل شد یا مسیحی شدن به معنای وداع با تفکر می‌باشد؟

کتاب‌مقدس از ایمانداران دعوت می‌کند تا در مورد احکام‌، فرایض و وعده‌های الهی تفکر کنند (یوشع ۱:‏۸، مزمور ۱۱۹:‏۱۵، ۴۸، ۷۸ و دوم تیموتائوس ۲:‏۷). همچنین آنان را فرامی‌خواند تا در مورد اعمال عجیب الهی (مزمور ۱۴۳:‏۵، ۱۴۵:‏۵) و رحمت الهی (مزمور ۴۸:‏۹) به تفکر بپردازند. پس بخشی مهم از تفکر مسیحی‌، تفکر و تأمل در باب کلام خدا می‌باشد. یک مسیحی با تفکر در مورد کلام خدا، شخصیت خدا، وعده‌های او و نقشۀ او برای نجات بشر، حقایق مهم و نجات‌بخش بسیاری را درک می‌کند. اما تفکر مسیحی فقط به موارد فوق محدود نمی‌شود. هر مسیحی‌، هر روزه با مسائل و سؤالات بسیاری روبرو می‌شود که نیازمند توضیح و تبیین هستند.

وقایع و پدیده‌هایی در جهان پیرامون او رخ می‌دهند که وی باید با تکیه بر ایمان مسیحی خود پاسخی برای آنها بیابد. او همچنین با مذاهب‌، جهان‌بینی‌ها و فلسفه‌های مختلفی روبرو می‌شود که سؤالاتی را در برابر او قرار می‌دهند و گاه هستی و تمامیت وجود او را به‌عنوان یک مسیحی زیر سؤال می‌برند. مسیحی‌ای که در جهان معاصر زندگی می‌کند ناگزیر از رویارویی با مسائلی است که بخشی اساسی از حیات روزمرۀ او را تشکیل می‌دهند و حتی اگر او توجهی به مسائل غامض و پیچیده فلسفی نداشته باشد، باز هم این مسائل گریبان او را می‌گیرند و گریز و گزیری از آنها نیست‌.

حتی انفعال و بی‌عملی و نیندیشیدن نیز نمی‌تواند راه حلی محسوب شود چون او هر لحظه مجبور به انتخاب و عمل کردن و اظهار نظر می‌باشد. در بسیاری از موارد عمل نکردن و انفعال خود نوعی عمل است و گاه بدترین نوع عمل محسوب می‌شود. برای مثال دشمنی ظالم و ستمکار به سرزمین شما حمله می‌کند. شما به‌عنوان یک مسیحی شاید بیندیشید که دست بردن به اسلحه و مقاومت و کشتن دشمن عملی نادرست است و بدین سبب دست به هیچ اقدامی نمی‌زنید. اما این بی‌عملی شما و مسیحیان دیگر باعث می‌شود تا دشمن سریع‌تر پیروز شود و به اهداف خود برسد و بعد شرایطی را بوجود آورد که روزگار شما و خانواده و هموطنانتان سیاه شود. پس در این حالت شما با بی‌عملی و انفعالتان آب به آسیاب دشمن ریخته‌اید. پس چه باید کرد؟ بوجود آمدن چنین شرایطی باعث می‌شود تا ما به فکر بیفتیم و کتاب‌مقدس را به‌دقت بررسی کنیم تا دریابیم کلام خدا در این موارد چه می‌گوید.

به‌‌طور کلی کتاب‌مقدس در مورد برخی از مسائل به‌وضوح و صراحت سخن می‌گوید. برای یافتن پاسخ به این سؤالات می‌توان در کتاب‌مقدس آیات و جملات و تعالیم مشخصی را یافت‌. اما برای پاسخگویی به سؤالاتی که پاسخی مستقیم برای آنها در کتاب‌مقدس داده نشده و رفع این گروه از معضلات‌، بررسی عمیق‌تر و جامع‌تر کلام خدا ضرورت دارد. کلام خدا و مکاشفۀ الهی چارچوب و بنیانی را برای تفکر در اختیار ما می‌گذارد. ما با توجه به این چارچوب و در محدوده حقایق و اصولی که در این مکاشفه بیان شده‌اند، باید به تفکر در مورد مطالب و موضوعاتی بپردازیم که اشارات و احکام صریحی در مورد آنها در کتاب‌مقدس وجود ندارد. در واقع مکاشفه الهی چارچوب و محدوده‌ای را برای تفکر ما تعیین می‌کند و ما در این چارچوب و محدوده می‌توانیم به تفکر و تعمق بپردازیم‌. تا زمانی که از این چارچوب و محدوده خارج نشده‌ایم‌، تفکر ما تفکری صحیح و مسیحی محسوب می‌شود.

ما با تکیه بر این بنیان معرفتی و با تکیه بر حقایق و اصولی که از آنها می‌توانیم حقایق دیگری را استنتاج کنیم‌، می‌توانیم به تفکر و تأمل در جهان و مسائل گوناگون بپردازیم و هستی و کائنات و ابعاد مختلف تجربه انسانی را به‌شکل نظام‌دار، تبیین و تجزیه تحلیل کنیم‌. البته این نگرش به موضوع‌، تفاوتی بنیادین با نگرش خردمداری یا راسیونالیسم دارد که عقل انسانی را بنیان و اساس هر نوع معرفتی می‌داند و فقط با تکیه بر عقل انسانی در پی تبیین و شناخت جهان برمی‌آید.

مسیحیان باید با تکیه بر مکاشفه الهی‌، تفکری منسجم و نظام‌دار داشته باشند تا در عرصه‌های مختلف اندیشه و زندگی‌، نگرش و رویکردی مبتنی بر کتاب‌مقدس در مورد مسائل و مشکلات گوناگون در پیش بگیرند و اصول مکاشفه الهی را در زندگی روزمره بشکل صحیح و مؤثر بکار بندند.

بنابراین همانگونه که در سطور فوق اشاره شد بسیار ضرورت دارد که مسیحیان با تکیه بر مکاشفه الهی‌، تفکری منسجم و نظام‌دار داشته باشند تا در عرصه‌های مختلف اندیشه و زندگی‌، رویکردی مبتنی بر کتاب‌مقدس در مورد مسائل و مشکلات گوناگون در پیش بگیرند و اصول مکاشفه الهی را در زندگی روزمره به‌شکل صحیح و مؤثر بکار بندند. در واقع بخشی مهم از وظیفۀ تفکر مسیحی این است که اصول اساسی حقایق کتاب‌مقدس را در شرایط و موقعیت‌های گوناگون زندگی که گاه بسیار پیچیده و غیر منتظره هستند، بکار گیرد. البته در این مورد روح‌القدس نیز نقشی اساسی را ایفا می‌کند و عملکرد او چه به شکل تأثیر بر فرآیند تفکر و تصمیم‌گیری و چه به اشکال مختلف‌، نقشی مهم در انطباق و بکارگیری اصول کتاب‌مقدس در زندگی روزمره دارد.

در عهدعتیق‌، خصوصاً در کتب حکمتی‌، بکارگیری اصول و احکام الهی در مورد مسائل مختلف و در زندگی روزمره "حکمت‌" نامیده می‌شود. الگوی برخورد نویسندگان جامعه و امثال در مورد تجارب اساسی حیات بشری‌، و تفکر و تعمق آنان در مورد کلیت هستی بشری با تکیه بر مکاشفه الهی‌، الگوی کاربردی جالبی را در اختیار ما می‌گذارد. اگر چه مسائلی که در این کتب مطرح شده‌اند مسائلی نیستد که ما امروزه با آنها روبرو هستیم‌، اما ما می‌توانیم از نحوه برخورد آنها با مسائل گوناگون و شیوه تفکرشان مطالب بسیاری بیاموزیم‌. در کتاب امثال‌، نویسندگان حکیم آن سعی می‌کنند تا از چشم‌اندازی الهی بر مسائل مختلف بنگرند و در آنها به تفکر و تعمق بپردازند.

از دیدگاه این کتب‌، حکمت یا روشِ صحیحِ بکارگیری اصولِ مکاشفۀ الهی و کلام خدا در زندگی "از همه چیز افضل‌تر است‌" (امثل ۴:‏۷). در این کتب اشارات بسیاری به نقش و اهمیت حکمت و ضرورت اجتناب‌ناپذیر آن وجود دارد. «زیرا که حکمت از لعل‌ها بهتر است و جمیع نفایس را به او برابر نتوان کرد» (امثال ۸:‏۱۱). «خوشابحال کسی که حکمت را پیدا کند و شخصی که فطانت را تحصیل نماید» (امثال ۳:‏۱۳). «خوشابحال کسی که مرا (حکمت‌) را بشنود و هر روز نزد درهای من دیده‌بانی کند» (امثال ۸:‏۳۴). ما مسیحیان برای زندگی در جهانِ پیچیدۀ معاصر عمیقاً نیازمند کسب چنین حکمت آسمانی هستیم و تفکر مسیحی متضمن کسب این حکمت است‌.

به‌‌طور کلی تمامیت زندگی مسیحی‌، بکارگیری انجیل در همه ابعاد زندگی‌مان می‌باشد و ما برای تحقق این امر باید با تکیه بر حقایقِ مکاشفۀ الهی‌، تفکری منسجم و جامع و هدفمند داشته باشیم و این تفکر را در همۀ ابعاد زندگی‌مان به‌شکل صحیح بکار بندیم‌. تفکر مسیحی به معنای اندیشیدن در مورد مسائل صرفاً روحانی نیست بلکه به معنای روحانی اندیشیدن در مورد همۀ مسائل می‌باشد. ما تنها در صورت داشتن چنین تفکری می‌توانیم مطابق با دعوت‌مان زندگی کنیم و خداوندمان را جلال دهیم و ملکوت خدا را در جهان گسترش دهیم‌.