مسیحیت و مسئلۀ همجنسگرایی
۵ دقیقه
در سی سال گذشته، جامعۀ غرب برای همجنسگرایی جایگاهی قانونی فراهم کرده است. تا سال ۱۹۶۷، بهموجب قانون تجاوزات جنسی در انگلستان، افراد بزرگسالی که در حین ارتکاب اعمال همجنسگرایانه دستگیر میشدند، بهمجازات میرسیدند؛ بعد از ۱۹۶۷، همجنسگرایی قانونی اعلام شد، و از آن زمان بهبعد سن مجاز برای این عمل به ۱۸ سال تقلیل یافت و فشارهایی در جریان است تا این حد به ۱۶ سالگی کاهش یابد. در اکثر کشورهای غربی، همجنسگرایی امری قانونی است و جامعه آن را بهعنوان یک واقعیت موجود (دو فاکتو) پذیرفته است. در بسیاری از کشورهای غربی، در خلال برنامههای تلویزیونی برنامهها و فیلمهای پخش میشود که در آن، همجنسگرایی، چه بین زنان و چه بین مردان، امری عادی نمایش داده میشود. قبح مسأله دیگر از بین رفته است.
در این میان، موضع کلیسا در قبال همجنسگرایی چه بوده است؟ باید اذعان داشت که کلیسا منحیثالمجموع، موضعی بسیار ضعیف و منفعل در قبال این مسأله اتخاذ کرده است. برای بسیاری از مسیحیان معتقد و تولد تازه یافته، جای سؤال است که چرا کلیساها رسماً همجنسگرایی را محکوم نمیکنند و بر دولتهای خود فشار وارد نمیآورند تا چنین عملی غیرقانونی اعلام شود. مثلاً در انگلستان، کلیسای انگلیکن بهجای محکوم کردن این امر، در این زمینه بحث میکند که همجنسگرایی را تا چه حد باید در کلیسا پذیرفت. موضع رسمی کلیسای انگلیکن در حال حاضر اینست که مسیحیان عادی میتوانند همجنسگرا باشند، اما نه کشیشان. با اینحال، اسقف اعظم پیشین کانتربوری علناً اظهار داشت که افراد همجنسگرا را به مقامات روحانی دستگذاری کرده است. بعضی از کلیساهای متودیست انگلستان نیز در میان شبانان خود، افراد همجنسگرا را دارند. در آمریکا نیز وضع از این بهتر نیست.
نخستین سؤالی که برای هر مسیحی معتقد پیش میآید، اینست که کتابمقدس در این مورد چه میگوید. در این خصوص، بدون هیچگونه تردیدی میتوان گفت که کتابمقدس در تمامیت خود، چه در عهدعتیق و چه در عهدجدید، همجنسگرایی را بدون هیچ اغماضی گناه شمرده است. در این زمینه، آیات آنقدر زیاد است که نیازی به ذکر آنها دیده نمیشود.
اما مدافعین همجنسگرایی، چه در میان غیرایمانداران و چه در میان مؤمنین، چه دلایلی برای دفاع و تأئید این مسأله دارند؟ باید گفت که دلایل آنها چندان قوی و قانعکننده نیست. عمدتاً میگویند که این امری است طبیعی! عدهای دیگر میگویند که این مسألهای شخصی میان دو نفر و هیچ کس حق ندارد در امور شخصی دیگران دخالت کند.
اگر بخواهیم مسأله همجنسگرایی را دقیقتر بررسی کنیم، باید ریشهها و علل مختلفی برای آن ارائه داد. عدهای از همجنسگرایان که تعدادشان بسیار کم است، بنا به علل فیزیولوژیک چنین هستند. این عده بهخاطر یک اشکال فیزیکی از بدو تولد، دچار دو جنسی هستند. این عده با عمل جراحی میتوانند به جنسیتی که بیشتر به آن تعلق دارند، در بیایند.
اما اشکال عمده نزد کسانی است که نه بهخاطر اشکالات فیزیولوژیک، بلکه بنا به علل دیگر همجنسگرا هستند. این علل عمدتاً تربیتی و روانشناختی هستند. بهطور خلاصه، پسرهایی که در محیطی پرورش مییابند که بیشتر اعضای آن زن هستند، دچار اختلال هویتی میگردند و خود را بیشتر با جنس مؤنث همانندسازی میکنند. اینان در بزرگسالی خود را در نقش زن میبینند. عدهای دیگر، بهخاطر اختلالات روانی و شخصیتی، به حالتی دچار میشوند که در روانشناسی "مهر طلبی" نامیده میشود.
این افراد نیاز دارند که محبت اطرافیان را به هر قیمتی که شده جلب کنند. طبیعتاً جلب محبت همجنس راحتتر از جلب محبت جنس مخالف میباشد. این قبیل افراد حاضرند به قیمت دستزدن به اعمال همجنسگرایانه، محبت اطرافیان را جلب کنند.
علاوه بر دلایل فوق، مادیگرایی و رفاه مادی که بر جوامع پیشرفته صنعتی حاکم است، خود دلیلی برای انواع انحرافات جنسی میباشد. در این جوامع، آزادیهای جنسی، رفاه، نبودن نگرانیهای مادی و فشارهای اجتماعی، نوعی حالت کلافگی در افراد بهوجود میآورد. در این قبیل جوامع، افراد برای ایجاد تنوع ممکن است هم به انحرافات جنسی کشیده شوند و هم به مواد مخدر. در نهایت، پوچی و افسردگی چیزهایی است که انتظار این قبیل افراد را میکشد.
سؤالی که اکنون در اینجا مطرح میشود اینست که آیا بهخاطر اینکه همجنسگرایی بلیهای اجتماعی و روانی است، باید آن را مجاز شمرد؟ اگر چنین باشد، باید روسپیگری را نیز در کلیسا مجاز شمرد، چرا که روسپیگری نیز یک آفت اجتماعی است. کسی از بدو تولد روسپی بهدنیا نمیآید؛ عوامل جامعهشناختی و روانشناختی است که کسی را به این راه میکشاند. پس آیا باید کلیسا در مقابل این مسأله هم سکوت کند؟ اگر اساس استدلال را بر این امور بگذاریم، دیگر پایهای برای اخلاقیات نخواهیم داشت و همه چیز برای همه کس در همه جا بهنوعی مجاز خواهد شد.
سؤالی دیگر از آنانی که همجنسگرایی را امری طبیعی میخوانند: طبیعی به چه معنا؟ آیا یعنی چیزی که در طبیعت وجود دارد؟ در کجای طبیعت حیوانی، یعنی در میان کدام حیوانات همجنسگرایی دیده میشود؟ در تمام طبیعت، نظام جنسی یعنی نرینگی و مادینگی، رعایت میشود، جز در میان انسانها. و این آفتی است که گویا همواره در تمام طول تاریخ و در همه جوامع شیوع داشته است.
نقش کلیسا در این میان چه باید باشد؟ آیا کلیسا باید آن را بهعنوان یک واقعیت موجود، بهصورت دوفاکتو بپذیرد؟ پس چرا گناهان دیگر را نپذیریم؟ آیا کلیسا نباید راستقامت در مقابل گناه بایستد و بهجای سازش با آن، با بهکارگیری اصول روانشناسی و ریشهیابی و مهمتر از همه، کمک به افراد به یافتن ریشه گناه در وجود خود، به انسانهای درگیر در این مسأله یاری دهد تا آزاد شوند؟
یک نکته آخر: همجنسگرایی در روزگار پولس در دنیای رومی/ یونانی بهشدت رایج بود و بهقول امروزیها "مد روز" بود. آیا پولس با این آفت بهخاطر اینکه مد روز بود، سازش کرد؟ میبینیم که پولس هر جا از گناهان نام میبرد، لواط یا همجنسگرایی را نیز ذکر میکند و علیه آن میایستد. آیا ما نیز نباید چنین کنیم؟
ادامه دارد