آیا درست است مسیحیان مقروض باشند؟
۱۳ دقیقه
به هر کلیسای ایرانی که قدم بگذارید به احتمال زیاد با گروهی از ایرانیان مهربان و خونگرم مواجه خواهید شد که با شور و اشتیاق مشغول پرستش خدا هستند، با دقت به سخنان واعظ گوش میدهند، و آمادهاند عیسی مسیح را به هر طریقِ ممکن خدمت کنند. اما شبهنگام که فرا میرسد، برخی از همین افراد پس از خواندن دعای شامگاهی، در رختخواب ساعتها بیدار میمانند و تنها به یک چیز میاندیشند: قرض. بعضی ممکن است بهخاطر استفاده از کارت اعتباری چند صد پوند مقروض باشند، برخی چند هزار پوند، و برخی دیگر بیش از بیست هزار پوند! این افراد از خواب شیرینی که سزاوار اشخاص سختکوش است بیبهرهاند.
آمار و ارقام مربوط به میزان بدهی افراد بهراستی سرسامآور است. در آمریکا هر نفر بهطور متوسط ۸۴٫۴۵۴ دلار بدهکار است. این رقم، وام مسکن و وام خرید اتومبیل قسطی را نیز شامل میشود. قرضهای مربوط به کارت اعتباری در آمریکا بالغ بر ۸۰۰ میلیارد دلار است. بهعبارت دیگر، هر خانواده آمریکایی بهطور متوسط هشت هزار دلار به بانکها و مؤسسات صادرکننده کارتهای اعتباری مقروض است. نرخ بهرهای که این مؤسسات از مشتریان خود مطالبه میکنند بهطور متوسط ۱۸ درصد است. در انگلستان نیز وضعیت دستکمی از آمریکا ندارد. هر نفر انگلیسی بهطور متوسط ۲۶ هزار پوند به مؤسسات مختلف مقروض است، و قروض مربوط به کارتهای اعتباری در این کشور ۵۵ میلیارد پوند برآورد شده است. بهعبارت دیگر، هر دارندۀ کارتاعتباری در انگلستان ۴۵۰۰ پوند بدهکار است، و نرخ سودی که برای استفاده از این کارتها مطالبه میشود نیز بهطور متوسط ۱۸ درصد است.
اگرچه در ایران استفاده از کارتهای اعتباری هنوز به اندازه غرب متداول نشده و بانکها در ارائه وام به مردم بسیار محتاطانه عمل میکنند، اما این به هیچ وجه بدان معنا نیست که مشکل قرض و بدهی در ایران وجود ندارد. بسیاری از مردم از دوستان و بستگان خود پولی را قرض میگیرند که توانایی بازپرداخت آن را ندارند. در ایران معمولاً وقتی میخواهند قرضی که داده میشود جنبه رسمی پیدا کند، از چک استفاده میشود. با توجه به شمار کثیر چکهای برگشتی که باعث میشود افراد سر از کنج زندان درآورند، روشن است که بسیاری از مردم در ایران بهاصطلاح تا خِرخِره زیر قرضاند و در پی راه فراری میگردند.
معمولاً میزان بدهیِ خود را در صورتحسابی که بانک برایمان میفرستد میبینیم. اما این صورتحساب صرفاً یک تکه کاغذِ بیآزار است. بهای واقعی قرض در ذهن ما جای دارد و مثل خوره شبانهروز فکر ما را به خود مشغول میدارد و هر روز ابرهایش تیرهتر و تهدیدآمیزتر میشود. آری، نگرانیِ رفتن به دادگاه، از دست دادن خانه، و سر در آوردن از کنج زندان یک دم ما را آرام نمیگذارد. آزادی از منجلاب قرض ظاهراً امری است غیرممکن. همه روزه تا پاسی از شب زحمت میکشیم و کار و تلاش میکنیم، اما درآمدمان هرگز کفافِ بدهیهایمان را نمیدهد. از آن بدتر اینکه درآمد ما معمولاً ثابت است، اما بدهی و بهرۀ ناشی از آن بهسرعت سر به فلک میکشد و ما را از پای درمیآورَد.
قربانیانِ این بنبستِ قرض، همسران و کودکانِ بیگناهی هستند که جز یک زندگی عادی و قدری تفریح و تفنن خواسته دیگری ندارند، اما همین خواستههای سادۀ آنان کافی است تا در منزل جنجال بهپا کند. بسیاری از خانوادهها در نتیجه معضل قرض از هم پاشیدهاند. اختلافات بسیاری از زن و شوهرها بهخاطر بدهکاری است، و این اختلافات بعضاً به جدایی انجامیده است. بنابراین عجیب نیست که اشخاص مقروض برای فرار از کوه قرض نومیدانه به هر راهی متوسل میشوند و گاه حتی از روی آوردن به قمار یا ارتکاب جرم و جنایت نیز پروا ندارند. اما اینگونه راهها نه تنها دردی را از شخص مقروض دوا نمیکند، بلکه او را بیش از پیش در گرداب قرض فرو میبرد و سرانجام به ورطه نابودی میکشاند.
بسیاری از افراد مقروض وقتی خود را با چنین وضعیت تاریکی روبرو میبینند، ترجیح میدهند اعلام ورشکستگی کنند و تصمیمگیری در مورد سرنوشتشان را بهعهدۀ داروغه و دادگاه بگذارند. این کاری است که بیش از ۳۰۰ نفر همه روزه در انگلستان انجام میدهند. برخی دیگر نیز فرار را بر قرار ترجیح میدهند و راهی کشورهای دیگر میشوند.
آنچه بهویژه بر دردناک بودن معضل قرض میافزاید این است که اغلبِ اشخاص مقروض به هیچ وجه افراد طمعکار، حریص یا حقهبازی نیستند. اگر با هلیکوپترهای شخصی به گشت و گذار در بلاد خارجه میپرداختند، خانههایشان پر از تجملات بود یا در فعالیتهای مشکوک و غیرقانونی دست داشتند، میشد گفت گرفتار آمدنشان به دام قرض حقشان است. اما واقعیت این است که اکثر کسانی که زیر بار قرض در حال جان کندناند نه افرادی حریص و جاهطلب، بلکه مردمی عادی هستند که تنها آرزویشان این است که خانوادههایشان زندگی راحتی داشته باشند، از سرپناه مناسبی برخوردار باشند، اتومبیل مناسبی داشته باشند، فرزندانشان بهخوبی تحصیل کنند و گاهی اوقات نیز بتوانند به تعطیلات بروند. منتهی برای رسیدن به این آرزو ناچار میشوند از دوستان و آشنایان قرض بگیرند یا به کارتهای اعتباری روی آورند، و آن وقت پیش از آنکه خود خبردار شوند متوجه خواهند شد که به خیل کثیر کسانی پیوستهاند که زیر فشار قرض در حال خرد شدناند. یا افراد سختکوشی را در نظر بگیرید که برای رونق کارشان وام میگیرند، اما حرفهشان با موفقیت روبرو نمیشود و در نتیجه زیر بار کمرشکنِ قرض خرد میگردند. تعداد زیادی از این افراد مسیحی هستند، و برخی از آنها مسیحیانِ مؤمن ایرانیای هستند که بهطور مرتب به کلیسا میروند و خدا را دوست دارند. سؤال اصلی برای این عده، و برای تمام کسانی که در معرض گرفتار آمدن به دام قرض قرار دارند، این است: خدا در مورد این موضوع چه میگوید؟
کتابمقدس حداقل در ۲۶ جای مختلف در مورد موضوع قرض صحبت میکند، و از تمامی این قسمتها آشکارا چنین برمیآید که خدا با زیر قرض رفتنِ مخلوقات خود موافق نیست. در هیچ جای کتابمقدس چیز مثبتی در مورد قرض نمیخوانیم. در واقع کتابمقدس رک و پوستکنده به ما میگوید که: «هیچ دِینی به کسی نداشته باشید» (رومیان ۱۳:۸). بنابراین اراده خدا برای ما این نیست که زیر بار قرض باشیم.
طبعاً عقل ما اعتراضکنان میگوید که این آیه را نمیتوان در دنیای امروز بهطور تحتالفظی تفسیر کرد. عقل سلیم حکم میکند که بجای کرایهنشینی، خانهای از خود داشته باشیم و بنابراین نیاز به وام مسکن داریم که خود نوعی قرض است. و باز عقل سلیم حکم میکند که اگر میشود چیزی را خرید و پول آن را مدتی بعد پرداخت کرد، باید از چنین امکانی استفاده کرد و بنابراین استفاده از کارتهای اعتباری نیز در جامعۀ امروز امری است اجتنابناپذیر. هر نوع شغل و حرفهای نیز برای رونق نیاز به وام دارد. پولس در روزگاری زندگی میکرد که در آن از بانک و وام و کارتاعتباری خبری نبود، بنابراین این آیه را نمیشود جدی گرفت.
اما چنین نگرشی درست نیست، زیرا در پسِ این آیه اصل بسیار مهمی نهفته است که خدا میخواهد حتماً در زندگی آن را رعایت کنیم چون سعادت، امنیت و آرامش ما در گرو آن است. آن اصل این است که ما نباید زیر بار قرضی برویم که باعث شود "دِینی" به کسی داشته باشیم. یعنی نباید خود را در موقعیتی قرار دهیم که طلبکاران بتوانند هر لحظه که اراده کنند در منزلمان را بکوبند و قرض خود را مطالبه کنند. بنابراین وام مسکنی که برای اخذ آن همه جوانب بهخوبی بررسی شده و نحوه بازپرداخت آن با دقت محاسبه گردیده است باعث نمیشود ما به معنایی که در بالا شرح داده شد "مدیون" کسی باشیم. همین موضوع در مورد وام تحصیل یا وامهای تجاری نیز صدق میکند. اگر کاملاً مطمئنید که از عهدۀ بازپرداختِ قرضی که گرفتهاید برمیآیید، میتوانید قِسطها را به موقع بپردازید و چنانچه کارتان را از دست دادید قادر خواهید بود داراییهایتان را فروخته، قرض خود را پس بدهید، در آن صورت به تعبیری میشود گفت که "دِینی" به کسی ندارید و به اصلی که در این آیه نهفته است وفادار ماندهاید.
اما به محض آنکه برای خرید چیزی یا آغاز حرفهای به اخذ وام یا استفاده از کارت اعتباری متوسل شویم بدون آنکه برای بازپرداخت آن برنامهریزی کرده باشیم، از این آیه سرپیچی کردهایم و تعمداً خود را در وضعیتی قرار دادهایم که دیر یا زود دِینی به کسی خواهیم داشت. در چنین مواقعی، هر قدر هم که کالا زیبا و ارزان باشد، فرصت تجاری پیش آمده جذاب و استثنایی جلوه کند یا نیازمان اضطراری به نظر آید، باید محکم و قاطع بگوییم: «خیر، چنین چیزی در توان من نیست. من زیر بار این قرض نخواهم رفت و از فرمان خدا سرپیچی نخواهم کرد. من از عهده بازپرداخت چنین دِینی برنمیآیم.» ممکن است بگویید: «ولی مگر نباید با ایمان زندگی کنیم؟ شاید خدا این کارت اعتباری را سر راه من قرار داده است تا از آن استفاده کنم، و خودش پول بازپرداخت آن را فراهم خواهد کرد.» اما فراموش نکنیم که خدا ما را خوانده که با ایمان زندگی کنیم، نه اینکه زیر بار قرض برویم. ایمان واقعی این است که بجای متوسل شدن به کارت اعتباری، از خود خدا بخواهیم که نیازمان را برآورده کند و ایمان داشته باشیم که اگر این نیاز مطابق اراده اوست، او خود بدون نیاز به کارت اعتباری آن را برآورده خواهد کرد!
دیدگاه اساسی کتابمقدس در خصوص مسئله قرض همین است: «به هیچ کس دِینی نداشته باشید.» مسیحیانی هستند که بر اساس این آیه حتی از گرفتن وام مسکن نیز خودداری کردهاند و در عوض در دعا از خدا خواستهاند که پول خرید خانهای را که برای آنها در نظر دارد از طریق هدیه فراهم کند، و خدا نیز مطابق ایمان آنها عمل کرده است. برخی دیگر بر اساس این آیه از هیچ نوع قرضی استفاده نمیکنند و تنها چیزی را میخرند که پول خریدش را دارند.
کتابمقدس علاوه بر این اصل اساسی، دلائل فراوان دیگری نیز در مورد اهمیت اجتناب از قرض ارائه میدهد. یکی از دلائل این است که قرض ما را اسیر میسازد. در کتاب امثال میخوانیم که فرد مقروض برده و غلامِ طلبکار است. کسی که باید شبانهروز کار کند تا بتواند قرض کارتهای اعتباریاش را بپردازد، براستی نیز بردۀ قرض است. و حال آنکه مسیحیان دعوت دارند که جز مسیح، بردۀ هیچ کس و هیچ چیز نباشند. دلیل دیگر این است که افراد مقروض شاهدین خوبی برای عیسی مسیح نیستند. کتابمقدس بهوضوح به ما میگوید که اگر پول قرض بگیریم اما آن را پس ندهیم فردی "شریر" هستیم. مزمور ۳۷:۲۱ میگوید: «شریر قرض میگیرد و وفا نمیکند.» و ادامه میدهد: «اما صالح، رحیم و بخشنده است.» حال خود قضاوت کنید که کسی که بهخاطره بدهی کارتهای اعتباری تا خِرخِره زیر قرض است چگونه میتواند فردی بخشنده باشد؟ گذشته از این، قرض میتواند ما را به افرادی گستاخ تبدیل کند و اعتمادبهنفسی واهی در ما ایجاد نماید. برخورداری موقت از پولی که در اصل متعلق به ما نیست بهراحتی ممکن است باعث شود دست به تصمیماتی ابلهانه بزنیم و با خود بگوییم که چنین و چنان خواهیم کرد. در حالیکه کلام خدا میگوید که ما حتی از فردای خود نیز خبر نداریم و نمیدانیم چه خواهد شد. در یعقوب ۴:۱۳-۱۴ میخوانیم: «شما که میگویید "امروز یا فردا به این شهر یا آن شهر خواهیم رفت و سالی را در آنجا بسر خواهیم برد و به تجارت خواهیم پرداخت و سود فراوان خواهیم کرد"، خوب گوش فرا دهید: شما حتی نمیدانید فردا چه خواهد شد!» در چنین نگرشی فرض بر این است که شخص با تکیه بر ذکاوت و زیرکی خود قادر به ثروتاندوزی است، و حال آنکه عیسی مسیح از ما میخواهد که برای رفع تک تک نیازهایمان به خدا چشم بدوزیم و از او کمک بخواهیم. بهعلاوه، اگر صرفاً بهخاطر بدست آوردن کالاهایی تجملاتی یا لذّاتی گذرا زیر قرض میرویم، برخلاف دستور کتابمقدس عمل کردهایم که ما را به قناعت فرا میخوانَد (رجوع کنید به فیلیپیان ۴:۱۱-۱۲).
اما تکلیف کسانی که در دام قرض گرفتار آمدهاند چیست؟ اگر ما یکی از آن مسیحیانی هستیم که در جلسات خدا را میپرستند و به دیگران لبخند میزنند اما شب که میشود نگرانی از قرض کارتهای اعتباری خواب را بر چشمانشان حرام میکند، تکلیف چیست؟ خدا را شکر که ما فرزندان خدایی هستیم که خدای امید است و آماده است به ما فرصتی دوباره بدهد. نجاتدهندهمان آماده است هر قدر هم که وضعیتمان اسفناک باشد، دست ما را بگیرد و بلندمان کند. کافی است ایمان داشته باشیم که او خدایی مهربان، بخشنده و بخشاینده است و میتوان به او توکل کرد. اگر از صمیم قلب از خدا بخواهیم ما را از زیر بار قرض آزاد کند، و برای نشان دادن جدیّت در تصمیم خود چندین روز برای این موضوع دعا کنیم و حتی روزه بگیریم، مطمئن باشید که خدا این قدرت را به ما خواهد داد که از کلامش اطاعت کرده، خود را گرفتارِ قرض نسازیم. در این رابطه بهویژه باید بر اهمیت روزه تأکید کرد. روزه علامتِ پرقدرتی است که به شیطان که میکوشد ما را با قرض وسوسه کند، و نیز به جسممان که بهراحتی تسلیم مادیگرایی میشود، نشان میدهد که بهاصطلاح بازی دیگر تمام شده است. با روزه گرفتن نشان میدهید که دِین و تعهدتان تنها نسبت به خداست، و از این پس برای رفع نیازهایتان به او توکل خواهید کرد و نه به کارتهای اعتباری.
پس از دعا و روزه درخواهید یافت که احتمالاً لازم است دست به اقداماتی جدی بزنید. برای آندسته از شما که چندین کارت اعتباری دارید و به موکول کردن بدهیهای خود به آینده عادت کردهاید، شاید اولین کاری که باید انجام دهید این است که بیشتر آنها را دور بیندازید. تنها یک کارت بانکی جهت خرید روزمره کافی است. قدم دوم این است که فهرستی از تمام بدهیهای خود تهیه کنید و ببینید دقیقاً چقدر مقروض هستید. مشاورینی که به افراد مقروض کمک میکنند از این اسارت آزاد شوند اغلب میگویند که اکثر کسانی که بهخاطر کارتهای اعتباری زیر بار کمرشکنِ قرض گرفتار آمدهاند خبر ندارند که دقیقاً چه مقدار بدهکار هستند. بنابراین صورتحسابی از تمام قرضهای خود تهیه کنید و برای بازپرداخت آن برنامهریزی نمایید. اگر متوجه شدید که درآمدتان حتی با وجود برنامهریزی دقیق کفاف بازپرداخت بدهیهایتان را نمیدهد، سعی کنید با افراد یا مؤسسات طلبکار تماس گرفته، بخواهید قدری بیشتر به شما مهلت بدهند. اگر تماس با طلبکاران مشکلی را حل نکرد، ببینید از وسائل خود چه چیزهایی را میتوانید بفروشید. فراموش نکنید که از خداوند خواستهاید شما را از منجلاب قرض آزاد کند، بنابراین اگر روحالقدس شما را به فروختن چیزی ترغیب میکند، اطاعت کنید. اگر فروش وسائل نیز دردی را دوا نکرد، شغل دومی برای خود پیدا کنید. اگر کاری که پیدا کردید حقیرانه بهنظر میرسد و غرورتان اجازه نمیدهد آن را انجام دهید، احتمالاً خدا میخواهد دقیقاً همان کار را انجام دهید! خدا همیشه میداند چگونه بدترین شرایط را به جهت خیریت ما تبدیل کند، منتهی لازمهاش این است که اول خود را فروتن سازیم.
و بالاخره قدم بعدی این است که در راه خدا بخشنده و سخاوتمند باشید. حتی اگر بهاصطلاح هشتتان گرو نُهتان است، دستکم دهیکِ درآمد خود را به خدا بدهید. دادنِ شما در حکم بذرپاشی است، و قدرتی که بر این بذرپاشی نظارت دارد بینهایت سخاوتمند است. او بینهایت بیشتر از آنچه میدهید به شما پس خواهد داد. بانکِ او تنها بانکی است که همیشه سود بالایی میدهد ولو آنکه قیمت نفت و بنزین سر به فلک بِکِشد! بنابراین وضع مالیتان هر قدر هم که وخیم باشد، هیچگاه از سرمایهگذاری در ملکوت خدا غافل نشوید. شیطان به شما خواهد گفت که چنین کاری در شرایطی که خودتان در نیاز هستید دیوانگی محض است. اگر همیشه درست برعکس آنچه او میگوید عمل کنید، برکت فراوان خواهید یافت.
بنابراین در این باره تردیدی وجود ندارد که اراده خدا به هیچ وجه این نیست که فرزندانش زیر قرض باشند، یعنی در وضعیتی بسر ببرند که ندانند چگونه خواهند توانست قرض خود را پس دهند. دیدگاه کلام خدا این است: «به هیچ کس دِینی نداشته باشید.» اگر فرد مقروضی نیستید، بار دیگر با خدا تجدید عهد کنید که در این زمینه از دستور او اطاعت خواهید کرد و زیر بار قرض نخواهید رفت. و اگر جزو کسانی هستید که زیر بار قرض کمر خم کردهاند، با دعا و روزه از خدا کمک بخواهید و برای رهایی از اسارت قرض با عزم راسخ دست به اقداماتی عاجل و بنیادین بزنید. برکت خدا بر شما باشد.