Displaying 61 - 70 of 148 results
-
زندگینامۀ برادر سِت یقنظر
تقریباً دو ماه پیش، یکی از درخشانترین چهرههای کلیسای ایران که بیشتر کسانی که تاکنون در این بخش از مجله کلمه با آنها مصاحبه کردهایم آغاز زندگی روحانی خود را مدیون توجهات ایشان میدانند، پس از قریب به یک قرن …
-
خانه خدا کجاست؟
برای جواب دادن به این سؤال لازم است اول ببینیم که مطابق تاریخ کتابمقدس، خانه خدا قبلاً در کجا بوده است. وقتی به دوران موسی برمیگردیم، مخصوصاً به زمانی که عبرانیان در بندگی مصر بسر میبردند، میبینیم نقشه خدا برای قوم اسرائیل شامل دو بخش است ...
-
برای خدا مینوازم
من چون علاقه بسیاری به یادگیری گیتار داشتم در آن ایام با پسری بهنام مانی آشنا شدم که در کلیسا در گروه پرستش بود و گیتار مینواخت...
-
پای سخن دوست/۴۵
س: من حتی بعد از ایمان به مسیح خود را راحتتر حس میکنم که روسری بپوشم. اما در بعضی از مجامع خارج از کشور به من ایراد میگیرند که تو چطور مسیحی هستی که هنوز روسری میپوشی...
-
زبان اعتراض و کاربرد آن برای مسیحیان
یادم میآید که در برخی از جلسات کلیسایی، رهبر پرستش از ایمانداران درخواست میکرد که غم و ناراحتی خود را پشت در کلیسا بگذارند تا بتوانند با فراغ بال ...
-
هدیهای به نام انجیل
در یک خانواده نه چندان مذهبی در تهران بهدنیا آمدم. از کودکی علاقه زیادی به ورزش داشتم، بهطور خاص فوتبال و کشتی، که حتی در سنین نوجوانی به مدارج خوبی هم رسیدم. از همان دوران نوجوانی هم علاقهمند به انجام دادن فرایض دینی مثل نماز و روزه و قرآن خواندن بودم. مخصوصاً در ماههای رمضان، محرم و صفر این قبیل اعمال مذهبی
-
شهیدی دیگر بر سیاق استیفان
بار دیگر مردمان «دلریش شده، دندانهای خود را فشردند» (اعمال ۷:۵۴). بار دیگر، آنانی که «با آن روحی که او سخن میگفت، یارای مکالمه نداشتند، ...
-
عیسی در چه روزی متولد شد؟
اکثر مردم دنیا تولد عیسی مسیح را در روز بیست و پنجم دسامبر جشن میگیرند. اما آیا عیسی در چنین تاریخی بهدنیا آمد؟ آیا میتوان تاریخ دقیق تولد عیسی را از روی کتابمقدس تعیین نمود؟
-
عیسی در چه روزی متولد شد؟
اکثر مردم دنیا تولد عیسای مسیح را در روز بیست و پنجم دسامبر جشن میگیرند. اما آیا عیسی واقعاً در چنین تاریخی بهدنیا آمد؟ آیا میتوان تاریخ دقیق تولد او را از روی کتابمقدس تعیین کرد؟ در این مقاله به تفصیل به بررسی این موضوع خواهیم پرداخت، ...
-
درسهایی از مورچه
بعد از ظهر یک روز یکشنبه بود و من خسته از ادارۀ سه جلسۀ کلیساییِ صبح، روی مبل منزل لم داده بودم و "استراحت" میکردم. بچهها جلوی من در تکاپو بودند و وظایفی را که به آنها محول شده بود انجام میدادند. همسرم نیز در آشپزخانه مشغول نظافت و پخت و پز بود. هم او هم فرزندانم از صبح دوشادوش من در کلیسا نیز زحمت کشیده بودند