نیکلاس قدیس
۵ دقیقه
(۲۷۰-۳۴۰ م.)
با نزدیک شدن ایام فرخندۀ کریسمس، بیمناسبت نیست بررسی شخصیت برجسته این شماره را به نیکلاس قدیس اختصاص دهیم که امروزه وی را به پاپانوئل میشناسند. در مقالۀ حاضر خواهیم دید در پس این چهرۀ محبوب کودکان، چه سرگذشتی نهفته است.
پاپانوئل، سانتا کلاز، یا بهقول انگلیسیها Father Christmas، در اصل عنوان شخصی است بهنام نیکلاس که احتمالاً در قرن چهارم میلادی میزیسته و اسقف شهر میرا (Myra) در آسیای صغیر یا ترکیۀ امروزی بوده است. در مورد جزئیات زندگی او اطلاعات موثقی در دست نیست. ظاهراً در شهر بندری "پاتارا" (Patara) واقع در لیسیا یا "لیکیه" (Lycia) (رج. اعمال رسولان ۲۷:۵و۶) که مکانی است در ترکیۀ امروزی، از پدر و مادری ثروتمند و خداترس زاده شد.
در کودکی والدین خود را از دست داد، اما تحت تأثیر زهد و تقوای آنان زندگی خداپسندانهای در پیش گرفت، صومعهنشین شد، و ثروت خانوادگی را صرف کمک به نیازمندان، بویژه دستگیری از کودکان فقیر و بیسرپرست کرد. در جوانی سفری به فلسطین و مصر کرد، اما پس از چندی دوباره به لیسیا بازگشت و در سن سیسالگی، اسقف آنجا شد. او همه جا به مهربانی و گشادهدستی شهره بود، و برای کودکان و فقرا معجزه میکرد. میگویند برای سه دختر فقیر که پدرشان از فرط تنگدستی نمیتوانست برای آنها جهاز عروسی فراهم کند و در آستانۀ روسپیگری بودند، مخفیانه از دودکش منزل کیسههایی پر از طلا پایین فرستاد و بدین ترتیب باعث شد بتوانند ازدواج کنند. نیز میگویند سه کودک را که قصابی سنگدل سرهایشان را از تن جدا کرده بود، دوباره زنده کرد.
نیکلاس با آغاز جفاهای دیوکلیتیان امپراتور بتپرست روم به زندان افتاد و به خاطر ایمانش به مسیح شکنجه شد. اما با روی کار آمدن کنستانتین امپراتور مسیحی، از زندان آزاد گردید و همچون تمام دیگر کسانی که در دوران جفا ایمان خود را انکار نکردند، قدیس شناخته شد. او ظاهراً در اولین شورای نیقیه به سال ۳۲۵ شرکت داشت. نیکلاس در ششم دسامبر سال ۳۴۰ چشم از جهان فرو بست. آوازۀ او و وصف معجزات و نیکوییهایش بزودی در همه جا پیچید و مقبرهاش تا قرن شش بهصورت زیارتگاهی مهم درآمد. در سال ۱۰۸۷، دریانوردان یا تجار ایتالیایی آنچه را ظاهراً بقایای جسد نیکلاس بود از میرا دزدیدند و با خود به شهر بندری "بری" (Bari) در جنوب ایتالیا بردند و در کلیسای عظیم سنت نیکلا که به افتخار او بنا کرده بودند، بخاک سپردند. با ورود پیکر نیکلاس به ایتالیا، آوازۀ وی بهسرعت در تمام اروپا پیچید و شهر "بری" بزودی به یکی از مراکز مهم زیارتی در اروپا تبدیل شد.
مردم از نقاط مختلف اروپا به زیارت این قدیس میآمدند و در بازگشت، سرگذشت زندگی او را برای مردم کشور خود نقل میکردند و به فراخور سلیقۀ هموطنانشان بدان شاخ و برگ میدادند. بدین ترتیب نیکلاس قدیس و شرح نیکوییهای او جزئی از زندگی اروپاییان شد و یاد او را در اکثر کشورهای اروپایی گرامی داشتند. در قرن دوازده، سالگرد درگذشت او یعنی ششم دسامبر رسماً در کشورهای آلمان، فرانسه و هلند بهعنوان روز نیکلاس قدیس نامگذاری شد. مردم در چنین روزی به هم هدیه میدادند و از فقرا دستگیری میکردند. در قرون وسطی، نیکلاس قدیس را حامی کودکان، دوشیزگان، دستاندرکاران امور خیریه، دریانوردان و تجار میدانستند. کشورهایی چون یونان و روسیه، و شهرهایی چون مسکو او را بهعنوان قدیس حامی خود ارج مینهادند، و هزاران کلیسا در نقاط مختلف اروپا به افتخار او بنا شد. نیز معجزات این قدیس یکی از درونمایههای اصلی آثار هنری قرون وسطی را تشکیل میداد.
و اما با ظهور نهضت اصلاحات و قبیح دانسته شدن پرستش قدیسین، سنّت تکریم نیکلاس قدیس در تمام کشورهای پروتستان اروپا برچیده شد، مگر در هلند که سنت نیکلاس (Saint Nicholas) یا به زبان هلندی سینترکلاس (Sinterklass) را کماکان گرامی داشتند. در قرن هفده، هلندیهایی که به "آمستردام جدید" (نیویورک امروزی) مهاجرت کردند، این سنّت را با خود به دنیای جدید بردند و "سینترکلاس" را با جادوگری افسانهای که در قصههای اقوام شمال اروپا (اقوام نوردیک) به کودکان خوب جایزه میداد و کودکان بازیگوش را تنبیه میکرد، درآمیختند. حاصل، ظهور پیرمردی مهربان و قدیسمنش بود که امریکاییان وی را سانتا کلاز (Santa Claus) تلفظ میکردند، و در ایام کریسمس به کودکان خوب هدیه میداد.
در کشورهای اروپایی نیز همین جنبۀ اخیر پاپانوئل بود که بیشتر مورد تأکید قرار گرفت. سانتا یا پاپانوئل در هر کشور به شکلی متفاوت حوالی کریسمس از راه میرسید و برای بچههای خوب هدیه میآورد. در هلند روز ۶ دسامبر با کشتی از راه میرسید و دفتر بزرگی در دست داشت که در آن نوشته شده بود کودکان هلندی در سال گذشته چگونه رفتار کردهاند.
کودکان خوب از او هدیه میگرفتند، اما کودکان بد را دستیارش "پیتر سیاه" با خود میبرد. در آلمان، پاپانوئل دستیاری داشت که همه ساله با کیسهای بر دوش و چوبی در دست از راه میرسید. از داخل کیسه به کودکان خوب هدیه میداد، اما کودکان بد را به چوب میزد.
در سوییس، او را همسری بود لوسی نام که به دختران هدیه میداد و پاپانوئل به پسرها. در ایتالیا، پاپانوئل یا La Befana در روز ششم ژانویه (Epiphany) سیاهپوش میآمد و برای بچهها هدیه میآورد. در انگلیس سوار بر الاغی سفید میآمد، و در امریکای شمالی سوار بر سورتمهای که هشت گوزن آن را میکشیدند.
و اما پاپانوئلی را که امروز میشناسیم، مدیون نقاش امریکایی هستیم بنام هدون ساندبلوم (Haddon Sundblom). او پاپانوئل را برای شرکت کوکاکولا بهصورت پیرمردی ترسیم کرد فربه و خندان، با محاسن بلند سفید، شنل قرمز و کفشهایی چرمین، که کولهپشتی پر از اسباببازی بر دوش داشت. این تصویر که تقریباً بهمدت سی و پنج سال، یعنی از سال ۱۹۳۱ تا ۱۹۶۴، همه ساله در ایام کریسمس در آگهیهای تبلیغاتی کوکاکولا به چشم میخورد، رفتهرفته بهعنوان تصویر ثابت پاپانوئل در اذهان ثبت شد و پاپانوئلی نیز که امروزه بر کارتهای تبریک کریسمس خودنمایی میکند، از همین آگهی کوکاکولا الهام گرفته شده است.
بدینترتیب میبینیم که چطور قدیس نیکوکار قرن چهارم که بهخاطر ایمان به مسیح مدتهای مدید در سیاهچالهای دیوکلیتیان بهسر برد و شکنجه شد، به مرور ایام جای خود را به پیرمرد قرمزپوش فربه و خندانی داد که لمیده بر سورتمه یا سوار بر الاغ، همه ساله در ایام جشن و سرور میلاد مسیح از راه میرسد و محبوب بچهها است.
و بیگمان بهخاطر همان شکنجهها، فداکاریها، و از خود گذشتگیها بود که نیکلاس قدیس حال چنین شاد و خندان است و محبوب همگان؛ یادش گرامی.