You are here

طرز تفکر مسیح!

زمان تقریبی مطالعه:

۴ دقیقه

 

اما تعلیم پولس رسول در خصوص اتحادِ مسیحیانِ شهر فیلیپی و کنار گذاردنِ اختلافات‌، به‌همینجا ختم‌نمی‌شود. تعلیم او فقط این نیست که علل بروز اختلافات و عدم یکدلی و اتحاد را شرح دهد، بلکه او الگویی بسیار والا به‌دست می‌دهد تا با پیروی از آن‌، مسیحیان بتوانند مفهومِ فروتنی راستین را درک کرده‌، با درک عمیق آن‌، آن را به‌موقع اجرا بگذارند.

اما این الگو چیست‌؟ پولس رسول این الگو را در آیۀ پنجم از همان فصل از رسالۀ فیلیپیان ارائه می‌دهد: «پس همین فکر در شما باشد که در مسیح عیسی بود!» یا مطابق با ترجمۀ جدید: «طرز تفکر شما در بارۀ زندگی باید مانند طرز تفکر مسیح عیسی باشد.» اگر ایمانداران طرز تفکر و نگرش مسیح را داشته باشند، با هم متحد بوده‌، اینقدر دچار اختلافات نخواهند شد.

اما طرز تفکر یا نگرش یا طرز برخورد مسیح چیست و چگونه است‌؟ پولس رسول این را در آیه‌های ۶ تا ۱۱ تشریح می‌فرماید. «مسیح از ازل دارای الوهیت بود. او با خدا برابر بود. اما برای نجات انسانها که در طریق هلاکت گام برمی‌داشتند» ، «خود را خالی کرد» (آیه ۷). او از برابر بودن با خدا به نفع خود بهره نجست بلکه خود را از مزایای آن محروم کرد. پس جلال خود را ترک کرده‌، انسان شد.

هنگامی که مسیح بصورت بشر زندگی می‌کرد، انسانها نمی‌توانستند جلال الهی او را ببینند. آنان فقط انسانی عادی می‌دیدند. فقط سه نفر از شاگردان توانستند جلال او را ببینند، یعنی زمانی که بر فراز کوه‌، هیأتش در نظر ایشان تغییر یافت‌.

اما مسیح فقط به این اکتفا نکرد که انسان شود. او «به‌صورت یک غلام در آمد» (همان آیه‌). عجیب است که وقتی او انسان شد، نخواست که با بزرگان این دنیا باشد و در قصرها به‌سر ببرد، بلکه "غلام‌" شد. او انتخاب‌کرد که "خدمتکار" باشد، نه‌آنکه دیگران خدمتکار او باشند.

بعضی غلامان بسیار مغرورند؛ اما مسیح وقتی "غلام‌" شد، غلامی فروتن بود! او حاضر شد حتی شاگردان خود را نیز خدمت کند. او پای را از این نیز فراتر گذارد و «از روی اطاعت‌، حاضر شد مرگ‌، حتی مرگ بر روی صلیب را بپذیرد» (آیه ۸). او بی‌آنکه خطایی مرتکب شده باشد، محکوم به اعدام گردید. اما نه‌هر نوع اعدامی‌؛ او به آن نوع اعدامی محکوم گردید که مخصوص پست‌ترین جنایتکاران و شورشیان بود، اعدامی ننگ‌آور! او تا به اعماق ننگ و پستی پایین رفت و خود را به‌راستی «خالی کرد» (آیه ۷، ترجمه قدیمی‌).

اما تمام اینها برای چه‌؟ چرا مسیح جلال الهی خود را ترک گفت‌؟ چرا صورت غلام را پذیرفت‌؟ چرا تا پست‌ترین نوع مرگ‌، خود را فروتن و کوچک ساخت‌؟ برای من و تو! او فقط برای من و تو چنین ایثاری نمود! برای اینکه ما هلاک نشویم‌، بلکه حیات جاودانی بیابیم‌. ما انسانهای مغرور و متکبر نمی‌توانیم و نمی‌خواهیم به خدا برسیم‌؛ پس او خودش به‌سراغ ما آمد، نه به‌زور، بلکه با فروتنی و ایثار و فداکاری‌.

به‌همین جهت‌، خدای پدر مقدر فرمود تا در آخرت‌، هر زانویی در مقابل او خم شود و هر زبانی اقرار کند که او خداوند است‌! بلی‌، یک روز "هر زانویی‌" خم خواهد شد، زانوی آنانی که مخالف او هستند و خداوندی او را رد می‌کنند!

اما آرزوی قلبی خدا این نیست که در آخرت‌، زانوها به‌زور خم شوند. او می‌خواهد قبل از فرا رسیدنِ آن روز، در همین دنیا، مردم در مقابل این خداوند زانو خم کنند و او را به قلب خود بپذیرند.

آنانی که به‌راستی در مقابل او زانو خم می‌کنند و به‌سوی خدا باز می‌گردند، باید الگوی مسیح را در پیش گیرند. در قدیم‌، زانو خم کردن در مقابل یک فرمانروا، به‌معنی فرمانبرداری از او بود؛ نمی‌شد در مقابل او زانو خم کرد، اما درضمن‌، فرمانبردار او نبود. اگر در مقابل فرمانروایمان مسیح‌، زانو زده‌ایم و به او اعلام وفاداری کرده‌ایم‌، "باید" طرز تفکر او را نیز الگوی خود قرار دهیم‌. او "خدمتکار و غلام‌" انسانها شد. این "طرز تفکر" مسیح بود. ما نیز باید همین طرز تفکر را داشته باشیم‌، طرز تفکر "خدمتکار بودن‌"، "فروتن بودن‌"، "دیگران را از خود برتر شمردن‌!"

برخورداری از چنین طرز تفکری ساده نیست‌. قدرت روح‌القدس (شراکت در روح‌- آیه ۱) لازم است تا چنین طرز تفکری را به خویشتن بپوشانیم‌. آنگاه‌دیگر با هیچکس‌اصطکاک منافع نخواهیم داشت و دیگر اختلافی بروز نخواهد کرد؛ چون دیگران را از خود برتر و منافع ایشان را مقدم بر منافع خود خواهیم دانست‌. این است "طرز تفکر مسیح‌!"

خداوند عطا فرماید تا به فیض روح‌القدس‌، این طرز تفکر را بپوشیم‌! آمین‌!