You are here

مثل ضیافت عظیم

زمان تقریبی مطالعه:

۱۰ دقیقه

(لوقا ۱۴:‏۱۲-۲۴)

از سه شماره گذشته‌، سلسله مقالاتی را آغاز کردیم در بارۀ تشریح مثل‌های خداوند ما عیسی مسیح در چارچوب تاریخی و فرهنگی‌شان‌. در این شماره به بررسی داستان "ضیافت عظیم‌" خواهیم پرداخت که در لوقا ۱۴:‏۱۲-۲۴ آمده است‌.

ماهها بود که او تدارک آن ضیافت را می‌دید. انتظار می‌رفت که آن میهمانی‌، واقعه مهم آن سال باشد. همۀ جزئیات در نظر گرفته شده بود و هیچ کار انجام نشده‌ای باقی نمانده بود. هر چقدر فرا رسیدن آن روز بزرگ نزدیکتر می‌شد، هیجانِ آن جامعۀ روستایی نیز محسوس‌تر می‌شد. آن روز فرا رسید؛ همه چیز به آرامی پیش می‌رفت تا اینکه خدمتکارها خبر عجیبی آوردند: میهمانان مایل نیستند بیایند. میزبان مبهوت شد ولی خیلی زود به خادمان خود دستور داد تا میهمانان جدیدی دعوت کنند. هیچ ضیافتی مانند این ضیافت نخواهد بود...

مفهوم ضیافت در میان یهودیان‌

در خاورمیانه "خوردن نان‌" با کسی‌، به‌معنی برقراری رابطه‌ای دوستانه و صمیمانه است‌. در عهدعتیق‌، صرف خوراک در یک ضیافت به‌نوعی‌، مفهومِ صرف شام مقدس با خدا را در بر دارد. این شام برای یهودیان حالتی روحانی و نجات‌بخش داشت‌. برای درک این نکته کافی است به متن‌هایی نظیر اشعیا ۲۵:‏۶-۹ مراجعه کنیم‌. این نبوت جزئیاتی را از ضیافت بزرگ خدا در آخرت بیان می‌کند. اشعیا رویایی را از یک واقعه عالی دید که در آن همۀ مردم دنیا می‌توانند در آن ضیافت سخاوتمندانه همراه با خدا شرکت بکنند.

جالب‌ترین نکته در مورد این رؤیا، همراهی امت‌ها با یهودیان می‌باشد. از زمان اشعیا به بعد، رابی‌ها یعنی معلمین یهودی موضوع ضیافت را تغییر شکل داده‌، با حذف یک نکتۀ مهم‌، آن را تعلیم داده‌اند؛ و آن نکتۀ مهم‌، حضور امت‌ها بود. در زمان عهدجدید، یهودیان چنین می‌پنداشتند که آنها به‌عنوان قوم برگزیدۀ خدا در آن ضیافت شرکت خواهند داشت‌، اما انتظار حضور امت‌ها را نداشتند.

علت بیان این مَثَل‌

این واقعه در یک روز شنبه هنگامی که عیسی در منزل یک فریسی سرشناس برای شام دعوت شده بود، به‌وقوع پیوست‌. هنگام صرف شام‌، عیسی با بیان یک مثل‌، تعلیم داد که نشستن در بالای مجلس جز به دعوت میزبان‌، عملی است نادرست‌. سپس در ادامه سخنانش فرمود که هنگام برگزاری هر ضیافتی‌، از افراد فقیر، لنگ و کور دعوت به‌عمل آورید تا «در قیامت عادلان به شما پاداش داده شود». هنگامی که یکی از میهمانان این سخنان را شنید، در حالیکه خود را عادل می‌پنداشت‌، گفت‌:

«خوشا بحال کسی که در ملکوت خدا غذا خورد.» این شخص تصور می‌کرد که به‌عنوان فرزند ابراهیم و داشتنِ عدالت شخصی‌، خود به خود می‌تواند در ضیافت بزرگ ملکوت خدا شرکت کند. عیسی با بیان یک مثل دیگر، زنگ خطری را به‌صدا درآورد مبنی بر اینکه چنین تصوراتی می‌تواند کاملاً اشتباه باشد.

عیسی داستانی در بارۀ نجیب‌زاده‌ای تعریف می‌کند که میهمانی بزرگی می‌دهد، نه به سبک غربی بلکه یک میهمانی سخاوتمندانۀ خاورمیانه‌ای‌. این میهمانی برای روستاییان آن روزگار، رویدادی هیجان‌انگیز به‌شمار می‌رفت‌. ولی مقصود عیسی فراتر از برگزاری صِرف ضیافت بود.

شنوندگانی که به مثل عیسی گوش می‌دادند، چنین پنداشتند که آن ضیافت هنگام بازگشت ماشیخ خواهد بود و دعوت از آنها برای شرکت در آن قطعی می‌باشد. یهودیان حتی یک لحظه تصور آن را نمی‌کردند که امت‌ها و مطرودین و مقهورین جامعه همچون کوران و شلان نیز در آن ضیافت شرکت خواهند کرد.

تدارک ضیافتی بزرگ‌

مرد ثروتمند همۀ افراد مهم را به این ضیافت دعوت می‌کند. در آن روزگار در مشرق‌زمین‌، امکان رد چنین دعوت‌هایی غیرممکن بود، زیرا توهینی به میزبان که در واقع کدخدای روستا بود به‌شمار می‌رفت‌.

طبق رسوم آن زمان‌، علاوه بر اینکه دعوتنامه‌ها مدتی قبل از میهمانی فرستاده می‌شد، در روز ضیافت نیز دعوت دیگری به‌عمل می‌آمد. دعوت دوم درست قبل از آماده شدن غذا صورت می‌گرفت و خادمان جهت یادآوری به مدعوین مراجعه می‌کردند. چنین عملی امروزه نیز در بعضی از مناطق خاورمیانه مرسوم است‌.

فرد دعوت شده‌، با قبول دعوتِ اول‌، منتظر دریافت دعوت دوم می‌شود. قصور از پذیرفتنِ دعوت دوم‌، یک اهانت محض به حساب می‌آید. مدعوینِ ضیافت در این مثل‌، به جای شرکت در آن میهمانی‌، "همه به‌یک رأی عذرخواهی آغاز کردند"، یعنی بهانه‌ای آوردند تا عدم حضور خود را توجیه کنند.

مزرعه‌ای خریده‌ام!

اولین عذر و بهانه این است که آن شخص مزرعه‌ای خریده و باید جهت ارزیابی آن برود. این گفته کاملاً بی‌معنی است‌. هیچ کس زمینی را قبل از دیدنش نمی‌خرد. یک شنوندۀ شرقی‌، هنگام شنیدن این مثل‌، فوراً متوجه می‌شد که حرف آن شخص‌، نه فقط یک بهانه‌مسخره‌، بلکه یک دروغ‌محض است‌. میهمانی هنگام شب برگزار می‌شد و ارزیابی زمین یا مزرعه هنگام شب محال بود. قبول دعوت و سپس قصور از شرکت در آن‌، در واقع گویای این بود که "برای من زمین مهم‌تر از مشارکت با تو است‌".

پنج جفت گاو خریده‌ام!

این گفته نیز بهانۀ ضعیفی است‌. گاو علاوه بر منافع دیگر، برای شخم زدن مزرعه به‌کار می‌رفت‌. و اکنون این شخص می‌گوید که می‌خواهد "آنها را امتحان کند"، آن هم در شب‌! این شخص چطور می‌توانست جفت و جور بودن حرکات گاوها را در تاریکی تشخیص دهد؟ بعلاوه‌، او می‌توانست تا فردا صبح صبر کند.

عذر و بهانۀ این شخص یک توهین بزرگ به حساب می‌آمد. در واقع او چنین می‌گفت که حیوانات مزرعه‌اش اهمیت بیشتری برای او دارند تا مشارکت با آن نجیب‌زاده‌.

زنی گرفته‌ام!

این عذر به نظر بِکر می‌آید و در ظاهر به نسبت سه مورد قبلی‌، کاملاً معقول به‌نظر می‌رسد. با وجود اینکه کتاب‌مقدس یک سال آزادی را پس از ازدواج توصیه می‌کند (تثنیه ۵:‏۲۴)، اما این معافیت از خدمت نظام بود نه کار. مشکل بتوان شرکت در یک ضیافت و آن هم برای چند ساعت را از این دست دانست‌. این نیز بهانۀ ضعیفی بود.

به‌علاوه مشخص است که آن ازدواج در همان روزی که مرد ثروتمند ضیافت را بر پا کرده‌، صورت نگرفته است‌، زیرا در جامعۀ روستایی نمی‌توانستند دو میهمانی بزرگ را در یک روز برگزار نمایند. وانگهی‌، در خاورمیانه حتی امروزه نیز مردان خلاف ادب و ناموس می‌دانند که در مقابل مردان دیگر، در مورد زن خود صحبت کنند. اما در اینجا مردی را مشاهده می‌کنیم که با بی‌مبالاتی در بارۀ زن خود با مردان دیگر صحبت می‌کند و آن را برخلاف عرف جامعه‌، عذری می‌شمارد برای عدم شرکت در یک فعالیت اجتماعی‌. حتماً آوردن چنین بهانه‌ای باعث خندۀ فراوان شد. مردم حتماً او را مسخره کردند که این شوهر آنقدر از زنش می‌ترسد که حتی نمی‌تواند در آن برنامۀ مهم شرکت کند. عیسی انتظار دارد که شنوندگانش به این بهانه بخندند. در حقیقت این شخص می‌گفت که زنش مهم‌تر است از داشتن مشارکت با میزبان آن ضیافت‌.

خشم ارباب‌

در مقابل این بهانه‌ها، خشم میزبان این ضیافت کاملاً قابل درک می‌باشد. رد کردن دعوت رئیس روستا نه‌فقط توهین و بی‌احترامی به او بود، بلکه به‌معنی رد کردن قدرت و مقام او نیز بود. بهانه‌های آنها در واقع یک جواب منفی بود که در لفافۀ ادب و تعارفات ریاکارانه پیچیده شده بود.

از یک ارباب انتظار می‌رود که نه فقط خشمگین شود، بلکه در مقام انتقام‌جویی نیز برآید. در این مثل‌، میزبان خشمگین می‌شود؛ اما برخلاف انتظار شنوندگانِ این مثل‌، دست به اقدام غیرمنتظره‌ای می‌زند. او خادمان خود را فرا می‌خواند و غیر عادی‌ترین کار را به آنها می‌سپارد، عملی که انتظارش نمی‌رفت‌.

دعوت از مطرودین!

این بار خادمان برای دعوت از فقرا، معلولین‌، شلان و کوران فرستاده می‌شوند. اگر شما به‌عنوان یک یهودی شنوندۀ این مَثَل بودید، مطمئناً از مسیری که این داستان داشت به طرف آن می‌رفت‌، وحشت‌زده می‌شدید. چطور چنین چیزی ممکن است‌؟ مطمئناً هیچ نجیب‌زادۀ محترمی که برگزار کنندۀ ضیافت مجللی است‌، چنین افرادی را دعوت نمی‌کند. اما این دستور ارباب بود: بروید و مطرودین جامعه را دعوت کنید تا جای افراد مهم این ضیافت را بگیرند. این کاری است ننگ‌آور.

درست پیش از آنکه عیسی این مثل را تعریف کند، گفته بود که هنگام برپایی ضیافتی‌، بهتر است افراد فقیر، معلول‌، شل و کور دعوت شوند. با توجه به این نکته که این مثل تصویری از ضیافت مسیحایی است و یهودیان آموخته بودند که مطرودین جامعه از آن ضیافت محروم خواهند بود، بهت و شگفت‌زدگی شنوندگان بیشتر می‌شود. اما در اینجا عیسی می‌گوید که آنها در آنجا خواهند بود و جای افراد مهمی را نیز که دعوت را رد کرده بودند خواهند گرفت‌. ارباب می‌گوید: «بروید و آنها را دعوت کنید!»

این ارباب به هیچ عنوان مدیون مطرودین نیست‌. دعوت او صرفاً عملی است برخاسته از فیض‌. آنها لیاقت حضور در آن ضیافت را ندارند و او هیچ اجباری برای دعوت از آنها ندارد. این افراد نه بخاطر شایستگی‌، نفوذ و ثروت خود به ضیافت الهی‌دعوت شده‌اند، بلکه‌صرفاًبخاطر فیض ارباب‌.

دعوت از امت‌ها

این مطرودین دعوت را با کمال خوشحالی می‌پذیرند. خادمان برمی‌گردند و می‌گویند که مطرودین آمدند، ولی هنور جا باقی است‌. در اینجا عیسی می‌خواهد بازتاب کلماتش را بشنویم‌: «در خانۀ پدر من منزل بسیار است‌» (یوحنا ۲:‏۱۴). هنوز "جای خالی‌" وجود دارد.

ارباب خادمان را با دعوت دیگری روانه می‌سازد؛ این بار آنها می‌بایست به "بازارها و کوچه‌های شهر" و "به راهها و شاهراه‌ها" که خارج از شهر می‌باشند، بروند و "به الحاح آنها را بیاورند". کسانی که در شاهراهها هستند، اشاره‌ای است به امت‌ها (غیریهودیان‌)، یعنی کسانی که مورد نفرت رهبران مذهبی یهود بودند.

بر شنوندگان این داستان‌، دو ضربه وارد شده است‌: دعوت از شلان و لنگان و فقیران‌، و دعوت از غیریهودیان‌؛ این هر دو گروه‌، در نظر علمای یهود، از برکات خدا محروم بودند. چنین فیضی باورنکردنی است‌. نکتۀ گیرای آن این است که عیسی در واقع رویای قدیمی اشعیا در مورد شرکت امت‌ها در ضیافت مسیحایی را بازسازی می‌کند. این مثل برای مسیحیانِ غیریهودی بسیار اهمیت دارد چون وعدۀ شرکت در آن واقعۀ بزرگ را به ما می‌دهد.

معنی الحاح یا اصرار

کلمۀ "الحاح‌" (در ترجمۀ جدید: اصرار)، را بعضی از مفسرین قدیمی مورد سوء استفاده قرار دادند تا مردم را به‌زور مسیحی کنند. تفسیری که بعد از آگوستین رواج پیدا کرد، این بود که با گذاشتن چاقویی بر گلوی مردم آنها را مجبور می‌کردند تا بین گرویدن به مسیحیت یا مرگ یکی را انتخاب کنند. چنین تفسیری بیشتر از دیگر تفاسیر کتاب‌مقدس موجب ریخته شدن خون شده است‌. در نتیجۀ چنین تفسیری بوده که صدها هزار از مردم به قتل رسیده‌اند.

کلید درک کلمۀ "الحاح و اصرار" در این مثل‌، در فرهنگ خاورمیانه نهفته است‌. در فرهنگ شرقی‌، تعارفات امری است متداول‌. اگر کسی را به میهمانی دعوت کنید، شخص نباید دعوت را فوراً بپذیرد، بلکه باید بگوید که راضی به زحمت نیست‌. در مورد صرف غذا نیز همینطور است‌؛ میهمان نباید به‌محض تعارف میزبان‌، برای بار دوم غذا را بکشد، بلکه باید دو سه بار، اصرار و انکار صورت بگیرد. رفتاری غیر از این‌، خلاف ادب است‌.

آن ارباب می‌داند که با چه نوع عکس‌العملی مواجه خواهد شد. به همین دلیل است که به خادمانش در واقع چنین دستوری می‌دهد: «خیلی اصرار کنید؛ خیلی تعارف کنید؛ به‌هر ترتیبی که شده‌، آنها را راضی کنید که بیایند.» درضمن‌، ارباب می‌دانست که آن فقرا و بیگانگان ممکن است باور نکنند که این دعوت واقعی است‌. برای همین‌، دستور می‌دهد که خدمتکارانش اصرار زیاد بکنند. ما امت‌ها، که جایی در ضیافت نداشتیم و مطرود بودیم‌، و حق شرکت در این ضیافت را نداشتیم‌، دعوتنامۀ ارباب را دریافت کردیم‌! چه تفکر پر جلالی‌!

در فصل ۲۴ انجیل لوقا، در راه عموآس نیز عیسی از روی رسم جامعه‌، در مقابل اصرار آن دو شاگرد، تعارف می‌کرد و نمی‌خواست به خانه ایشان برود. اما آن دو شاگرد موفق شدند او را راضی کنند که به خانه‌شان برود.

انتظار واکنش‌

اکنون از شنوندگان مثل انتظار می‌رود که واکنش نشان دهند: «چرا این ارباب افراد طرد شده را به چنین ضیافت مجللی دعوت کرده است‌؟» عیسی هشدار نهایی را به شنوندگانش می‌دهد. آنانی که از ایشان دعوت رسمی به‌عمل آمده‌، داوری خواهند شد مخصوصاً رهبران یهود و فریسیان‌. معنی ضمنی این هشدارِ واضح این است که اگر دعوت را نپذیرید، جای شما توسط مطرودین و امت‌ها اشغال خواهد شد. عیسی تحقق رؤیای اشعیا را اعلام می‌کند.

پیام این مَثَل برای ما

پیام نخست این است که ضیافت الهی آماده است‌. هر شخص باید دعوت شود - شما نمی‌توانید به‌عنوان میهمانِ ناخوانده به ضیافتی داخل شوید. این دعوتنامه تنها به دلیل وجود فیض است نه ثروت‌، نه اعمال نفوذ و یا شایستگی ما.

پیام دیگر این است که برای رد کردن دعوت خدا، هیچگونه بهانه‌ای قابل قبول نخواهد بود. هر گونه بهانه‌ای توهینی به میزبان تلقی خواهد شد. این دعوتی است صرفاً مبتنی بر فیض‌؛ دعوتی که انتظار نمی‌رفت و لیاقت آن را نیز نداریم‌. ما باید با قلب‌های فروتن و شکرگزار دعوت را بپذیریم‌، در غیر اینصورت‌، باید منتظر واکنش خشمناک میزبان الهی باشیم‌.

                                                           ترجمه ریما میناسیان‌