You are here

ما در خدمت‌ خدا، یا خدا در خدمت‌ ما؟!

زمان تقریبی مطالعه:

۶ دقیقه

مرز میان تعلیم درست و نادرست، اغلب نادیدنی است و بسیار باریک، طوری که بسیار ساده می‌توان در دام تعالیم غلط، که گاه شاید ظاهراً بی‌ضرر هم به‌نظر آیند، گرفتار آمد.

یکی از این تعالیم و عقاید نادرست و به‌ظاهر بی‌ضرر، حالت و طرز برخورد نادرست ما با خدا و نحوه ایجاد ارتباط با او است. بسیاری از ما مؤمنین طوری با خدا ارتباط برقرار می‌کنیم که انگار او وجود دارد فقط برای آنکه در خدمت ما باشد و به خواست و اراده ما عمل کند و درخواست‌های ما را اجابت کند. ما با خدا طوری رفتار می‌کنیم که گویی ما مرکز و هدف غایی عالم هستی می‌باشیم؛ در نتیجه خدا باید مراقب باشد تا هر لحظه نیازهای ما را برآورده سازد و ما را خدمت کند تا مبادا به وجود نازنین ما بد بگذرد. در این مقاله خواهیم کوشید علل این طرز فکر را که اکثریت ایمانداران بدان دچارند، ریشه‌یابی کنیم.

● تصور درست‌ درباره‌ خدا

نخستین‌ ریشه‌ را باید در عقیده‌ و تصوری‌ که‌ ما از خدا داریم‌، جستجو کرد. ما خدا را چگونه‌ تصور می‌کنیم‌؟ او کیست‌؟ آیا او یک‌ نیروست‌، نیرویی‌ خارج‌ از دسترس‌ و ناشناختنی‌ و غیرملموس‌؟ برای‌ برخی‌ از ایمانداران‌، خدا هنوز یک‌ "سایه‌" است‌. تصور خدا به‌صورت‌ "سایه‌" است‌ که‌ باعث‌ می‌شود انسان‌ برای‌ اطمینان‌ از آینده‌ خود، به‌ خرافات‌ و احضار ارواح‌ و فال‌بینی‌ متوسل‌ شود.

اما کتاب‌مقدس‌ خدا را قادر مطلق‌، عالِم‌ مطلق‌، و حاضر مطلق‌ معرفی‌ می‌کند؛ او قادر است‌ به‌ شکل‌ روحانی‌ یا جسمانی‌ ظاهر شود؛ و بالاتر از همه‌، قادر است‌ هر امری‌ را طبق‌ اراده‌اش‌ به‌ انجام‌ برساند.

همه‌ ایمانداران‌ این‌ حقیقت‌ را می‌پذیرند که‌ خدا قادر است‌ همه‌ امور را طبق‌ اراده‌اش‌ به‌ انجام‌ برساند. اما فراموش‌ می‌کنند که‌ اگر خدا اراده‌ دارد، این‌ اراده‌ ناشی‌ از یک‌ فکر است‌، ناشی‌ از یک‌ هدف‌ و نقشه‌ خاص‌ است‌. پس‌ اگر خدا صاحب‌ اراده‌ و فکر و هدف‌ و نقشه‌ است‌، در نتیجه‌ صاحب‌ شخصیت‌ است‌. و اگر صاحب‌ شخصیت‌ است‌، می‌تواند و می‌خواهد خود را به‌ ما بشناساند. اما او هیچگاه‌ این‌ کار را به‌ زور انجام‌ نمی‌دهد. او فقط‌ زمانی‌ خود را به‌طور شخصی‌ به‌ ما می‌شناساند که‌ ما به‌طور جدی‌ و با اشتیاق، در پی‌ شناختن‌ و آشنایی‌ با او باشیم‌. در اینصورت‌، خدا از حالت‌ "سایه‌" خارج‌ می‌شود و تبدیل‌ به‌ یک‌ "واقعیت‌" می‌گردد. زمانی‌ که‌ خدا "واقعیت‌" می‌گردد، سایر چیزهای‌ این‌ دنیا تبدیل‌ به‌ "سایه‌" می‌شود. در اینصورت‌، دیگر نه‌ ترسی‌ وجود دارد، و نه‌ نگرانی‌ و نه‌ تشویش‌.

اما وقتی‌ خدا "واقعیت‌" می‌گردد و سایر چیزها "سایه‌"، ما بلافاصله‌ در مقابل‌ یک‌ انتخاب‌ قرار می‌گیریم‌‌: یا باید او را بپذیریم‌، یا او را رد کنیم‌. البته‌ ممکن‌ است‌ فکر کنید که‌ ما در مقام‌ ایماندار، قبلاً انتخاب‌ خود را کرده‌ایم‌. اما اینجا یک‌ مسأله‌ مهم‌ وجود دارد‌: اگر او "واقعیت‌ محض‌" است‌، فقط‌ اراده‌ اوست‌ که‌ باید تحقق‌ یابد؛ اما تا زمانی‌ که‌ درپی‌ تحقق‌ اراده‌ خود هستیم‌، "او برای‌ ما هنوز یک‌ سایه‌ است‌." با این‌ تعریف‌، هر ایماندار باید بار دیگر از خود سؤال‌ کند که‌ درباره‌ خدا چه‌ عقیده‌ و تصوری‌ دارد.

● اعتقاد ما درباره‌ اراده‌ خدا

همانطور که‌ گفتیم‌، اگر خدا برای‌ ما "واقعیت‌" است‌، باید که‌ در پی‌ تحقق‌ اراده‌ او باشیم‌. و اراده‌ او به‌روشنی‌ در کلام‌ او آشکار شده‌ است‌. اگر ایمانداری‌ می‌گوید که‌ اراده‌ خدا را نمی‌شناسد، به‌ این‌ معنی‌ است‌ که‌ کلام‌ خدا را به‌درستی‌ نخوانده‌ است‌. اراده‌ متعال‌ خدا برای‌ انسان‌ در کلام‌ او کاملاً عیان‌ و آشکار است‌. مطابق‌ پیدایش‌ ۱:‏۲۷-۲۸ و ۲:‏۸و۱۵، می‌دانیم‌ که‌ خدا انسان‌ را در مرحله‌ آخر خلقت‌ آفرید، او را بر تمامی‌ مخلوقات‌ اقتدار بخشید، و او را در باغ‌ عدن‌ گذارد «تا کار آن‌ را بکند و آن‌ را محافظت‌ نماید.» اینجا یک‌ نکته‌ ظریف‌ وجود دارد‌: خدا عالم‌ هستی‌ را برای‌ انسان‌ نیافرید، بلکه‌ انسان‌ را برای‌ عالم‌ هستی‌ آفرید تا «کارهای آن‌ را انجام دهد!» انسان‌ مرکز عالم‌ هستی‌ نیست‌! خدا مرکز و محور است‌.

نکته‌ مهم‌ دیگری‌ نیز هست‌‌: خدا جهان‌ را تحت‌ حاکمیت‌ انسان‌ درآورد، اما قرار بود انسان‌ نیز خود تحت‌ حاکمیت‌ خدا باشد. به‌عبارت‌ دیگر، "انسان‌ خدمتکار خدا بود". خدا رئیس‌ بود و انسان‌ مرئوس‌. انسان‌ آفریده‌ شد تا "اراده‌ خدا" را به‌جا آورد.

اما انسان‌ این‌ ترتیب‌ و نظم‌ الهی‌ را نپذیرفت‌ و طغیان‌ کرد. او می‌خواست‌ خودش‌ رئیس‌ باشد و به‌ اراده‌ "خودش" عمل‌ کند نه‌ به‌ اراده‌ خدا. به‌ همین‌ دلیل‌، مسیحیانی‌ که‌ با ایمان‌ به‌ مسیح‌ بسوی‌ خدا بازمی‌گردند، در واقع‌ اعلام‌ می‌کنند که‌ نظم‌ اولیه‌ خدا را می‌پذیرند و "مطیع‌" آن‌ می‌گردند. از طریق‌ توبه‌ و ایمان‌ به‌ مسیح‌، انسان‌ دوباره‌ مرئوس‌ و "خدمتکار" خدا می‌گردد، خدمتکاری‌ که‌ تنها هدفش‌، به‌جا آوردن‌ اراده‌ "ارباب‌" خود است‌.

● پس‌ چرا اراده‌ ما؟

گمان‌ دارم‌ که‌ همه‌ ما در مقام‌ ایماندار، این‌ مقدمات‌ را می‌پذیریم‌. اما اگر می‌پذیریم‌ که‌ تنها هدف‌ ما این است‌ که‌ اراده‌ خدا را به‌جا آوریم‌، چرا در دعا اینقدر به‌ فکر خواست‌ و اراده‌ خودمان‌ هستیم‌ و می‌خواهیم‌ خدا را به‌ هر ترتیب‌ که‌ شده‌، وادار کنیم‌ که‌ خواسته‌ ما را اجرا کند (حتی‌ اگر این‌ خواست‌ ما، مربوط‌ به‌ کار کلیسا و ملکوت‌ خدا می‌شود)؟ مرتب‌ وعده‌های‌ او را به‌ او "یادآوری‌" می‌کنیم‌ (انگار که‌ او وعده‌های‌ خود را به‌یاد نمی‌آورد!!!)، یا ایمان‌ خود را به‌ رخ‌ او می‌کشیم‌. هر ترفندی‌ که‌ در چنته‌ داریم‌ بکار می‌بریم‌ تا بلکه‌ خدا نقشه‌ و برنامه‌ و آنچه‌ را که‌ ما برای‌ ملکوت‌ او صلاح‌ می‌دانیم‌، اجرا کند. غافل‌ از اینکه‌ می‌بایست‌ با فروتنی‌ و تسلیم‌ به‌ اراده‌ او در مقابل‌ او حاضر شویم‌، و بگوییم‌‌: "خداوند و ارباب‌ آسمانی‌، نظر و اراده‌ تو چیست‌؟ (حتی‌ اگر این‌ نظر، صلیب‌ ما باشد)."

خدا برای‌ ما "چراغ‌ جادوی‌ علاءالدین‌" نیست‌ که‌ هرچه‌ امر کنیم اجرا کند. چقدر جای‌ تأسف‌ است‌ که‌ بسیاری‌ از ایمانداران‌، قسمت‌ عمده‌ وقت‌ دعای‌ خود را صرف‌ تقدیم‌ درخواست‌های‌ عریض‌ و طویل‌ خود به‌ خدا می‌کنند و انتظار دارند که‌ "اراده‌" ایشان‌ انجام‌ شود، و فراموش‌ می‌کنند که‌ بگویند «اراده‌ تو همانطور که‌ در آسمان‌ است‌، بر زمین‌ نیز کرده‌ شود.» در دعا، بعد از پرستش‌ و شکرگزاری‌، اولین‌ چیزی‌ که‌ باید به‌ خدا بگوییم‌ این است‌‌: "لبیک‌، بنده‌ تو می‌شنود. امروز چه‌ اراده‌ داری‌ تا برایت‌ انجام‌ دهم‌؟"

ایماندار باید در مقابل‌ خدا، حالت‌ "خدمتکاری‌" را داشته‌ باشد که‌ آماده‌ اجرای‌ خواست‌ ارباب‌ خود است‌. هیچگاه‌ دیده‌ نشده‌ که‌ خدمتکار به‌ هنگام‌ حضور در مقابل‌ ارباب‌ خود، درخواست‌های‌ خود را معروض‌ دارد. او آنجا حضور می‌یابد تا اراده‌ ارباب‌ را انجام‌ دهد. طبیعی‌ است‌ که‌ "این‌ ارباب‌ نیکو" هرآنچه‌ را خادم‌ نیاز دارد، حتماً فراهم‌ خواهد کرد، نه‌ به‌خاطر اینکه‌ به‌ خواست‌ خادم‌ عمل‌ کرده‌ باشد، بلکه‌ با این‌ هدف‌ که‌ خادم‌ بتواند با خیالی‌ آسوده‌، "به‌ انجام‌ وظیفه‌ و به‌ خدمتگزاری‌ مشغول‌ باشد". آیا ظرافت‌ این‌ تفاوت‌ را درک‌ می‌کنید؟

ما "خدمتکار" هستیم‌ و خدا "ارباب‌ نیکو". اگر به‌ این‌ طرز فکر آراسته‌ شویم‌ که‌ فقط‌ و فقط‌ خواست‌ و اراده‌ "او" را به‌جا آوریم‌، او نیز یقیناً نیازهای‌ خدمتکار خود را در محبت‌ بی‌کران‌ و در دولت‌ خود فراهم‌ خواهد آورد.