You are here

راحابِ فاحشه، قهرمان ایمان

زمان تقریبی مطالعه:

۷ دقیقه

 
 

یکی از شخصیت‌های جذاب و جالب کتاب‌مقدس راحابِ فاحشه است! در عهدجدید در رساله به عبرانیان، هنگامی که در باب یازدهم از قهرمانان و الگوهای ایمان سخن گفته می‌شود، در کنار مردان بزرگ ایمان چون نوح، ابراهیم، موسی و دیگران نام این زن نیز ذکر می‌شود. در رسالۀ یعقوب نیز، هنگامی که یعقوب از اعمال ابراهیم سخن می‌گوید، در آیۀ ۲۵ باب دوم به راحابِ فاحشه اشاره می‌کند و عادل‌شمرده شدن او را به سبب اعمالش برای خوانندگانش به‌عنوان نمونه‌ای که باید از آن پیروی کرد، ذکر می‌کند. براستی این زن چه ویژگی‌هایی داشت که ایمان و عملش به‌عنوان الگو و نمونه در عهدجدید ذکر می‌شود؟

در باب‌های نخست کتاب یوشع شرح ورود قوم اسرائیل به سرزمین موعود و وقایع مرتبط به آن آمده است. در باب دوم، یوشع جاسوسانی را به شهر اریحا می‌فرستد و آنها برای اینکه شناخته نشوند و حضورشان در شهر جلب توجه نکند، به منزل فاحشه‌ای که بیگانگان را نزد خود می‌پذیرفت می‌روند. در واقع آنان جایی را برای ماندن انتخاب کردند که حضورشان در آنجا ایجاد شک و سوﺀظن نمی‌کرد زیرا در منزل فاحشه‌ها همیشه اشخاص غریب و بیگانه و مسافران دیده می‌شدند. اما اهالی اریحا از ورود جاسوسان به سرزمین‌شان مطلع شده بودند و پادشاه اریحا نیز اولین مکانی که می‌پندارد ممکن است جاسوسان در آنجا مأوا گزینند، منزل راحابِ فاحشه است، پس از او می‌خواهد تا جاسوسان را به او تسلیم کند. اما راحاب آنان را پنهان می‌کند و اهالی اریحا را فریب می‌دهد.

پس از آن شاهد اعتراف عظیم ایمان راحاب هستیم که به جاسوسان می‌گوید: «می‌دانم که یهوه این زمین را به شما داده ... زیرا شنیده‌ایم که خداوند چگونه آب دریای قُلزم را پیش روی شما خشکانید... زیرا که یهوه خدای شما بالا در آسمان و پایین بر زمین خداست...» (یوشع ۲:‏۹-۱۱). در واقع راحاب با شنیدن اخبار اعمال عظیم یهوه، اگرچه مانند ساکنان زمین کنعان دلش گداخته شده ‌بود و ترس او را نیز فروگرفته بود، اما همانند دیگر اهالی کنعان و اریحا، برخوردش با این ترس منفعلانه نبود، و همچنین سر عناد و ستیز با قوم اسرائیل نداشت بلکه یقین داشت که یهوه آن سرزمین را قطعاً به قوم اسرائیل خواهد بخشید و مقاومت در برابر او بی‌فایده است زیرا او "بالا در آسمان و پایین بر زمین خداست" پس او طریق نجات خود و خانواده‌اش را پذیرش خداوندی یهوه و تسلیم شدن به نقشۀ او برای تصرف سرزمین کنعان توسط قومش می‌دانست. او با تمام وجود به این حقیقت ایمان داشت، ایمانی که بسیاری در قوم اسرائیل فاقد آن بودند.

در واقع هنگامی که در کتب خروج و اعداد و تثنیه، شرح حال اعمال عظیم خدا را می‌خوانیم، درمی‌یابیم که قوم اسرائیل معجزات و آیات عظیم از یهوه خدایشان دیده بودند و در جنگ‌های مختلف، مداخله مستقیم یهوه را مشاهده کرده‌ بودند. آنان همچنین صاحب شریعت بودند و خدا با آنها سخن می‌گفت و احکام شریعت را توسط موسی بدیشان تعلیم می‌داد. اما علی‌رغم همه این امتیازات و تجربیات، قوم به هنگام ورود به سرزمین کنعان، با شنیدن گزارش جاسوسان در مورد مردان تنومند ساکن کنعان و وجود شهرهای مستحکم، چنان ایمانشان متزلزل می‌شود، که لب به غرغر و شکایت می‌گشایند و می‌خواهند به مصر بازگردند. اما راحاب که هیچ یک از تجربیات عالی قوم اسرائیل را نداشت و چیزهایی را که آنان دیده بودند، ندیده بود، تنها با شنیدن خبر ورود قوم اسرائیل به سرزمین کنعان و شرح اعمال عظیم یهوه، به این یقین و اطمینان دست یافت که حقیقتاً یهوه خداست و قادر به انجام آن وعده است که به قومش داده و اعتراف می‌کند که «می‌دانم که یهوه این زمین را به شما داده».

در واقع راحاب نه با دیدن آیات و معجزات عظیم یهوه در حیات قوم اسرائیل، بلکه صرفاً با شنیدن اخبار آنها، به پیروزی قطعی یهوه ایمان می‌آورد. به یک معنا ایمان آوردن او را می‌توان مصداق خوشابه‌حالی دانست که عیسی در رویارویی با توما بر زبان آورد. توما تنها پس‌ از دیدن مسیح قیام کرده به زنده شدن او ایمان آورد و مسیح به او می‌گوید که «خوشابه‌حال آنانی که نادیده ایمان آورند» (یوحنا ۲۰:‏۲۹).

بسیاری از قوم اسرائیل حتی با دیدن آیات و معجزات بسیار به صحت و حقانیت کلام خدا ایمان نیاوردند و گمراه شدند، فقط عده‌ای از ایشان به حقیقت وعدۀ خدا ایمان آوردند. اما راحاب که شاهد هیچ یک از اعمال عظیم یهوه نبود، تنها با شنیدن خبر اعمال او، به وعده‌های او ایمان آورد و ایمان وی چنان نیرومند بود که حاضر شد جان خود را به خطر اندازد و جاسوسان اسرائیلی را پناه دهد. در واقع اگر جاسوسان اسرائیلی در منزل راحاب یافت می‌شدند، او جان سالم بدر نمی‌برد. اما از آنجا که به پیروزی یهوه و قطعی بودن تحقق وعده‌هایش اطمینان داشت، ترس از پادشاه و اهالی اریحا را به دل راه نداد و در نهایت ترس، یهوه هدایت‌گر اعمال او بود.

مقایسه ایمان راحاب با بی‌ایمانی قوم اسرائیل که در بیابان سینا و در آستانه ورود به سرزمین کنعان خشم یهوه را برمی‌انگیزند، بسیار تأمل برانگیز است. حقیقتاً او با ندیدن هر آنچه که آنان می‌دیدند و صرفاً شنیدن اخبار مربوط به اعمال یهوه، به ایمان و اطمینانی رسید که بسیاری از اعضای قوم هرگز بدان نرسیدند و به سبب بی‌ایمانی‌شان در بیابان هلاک شدند. پس تعجبی ندارد که در عهدجدید، در دو جا ایمان و اعمال او در کنار ایمان و اعمال مردان بزرگ خدا ذکر می‌شود و او به‌عنوان نمونه و الگویی والا مطرح می‌گردد.

موضوع جالب دیگر آن که در هر دو مورد نام راحاب همراه با صفت فاحشه ذکر می‌شود و گویا کلام خدا در ذکر پسوند فاحشه برای این زن تعهد دارد. در روایت کتاب یوشع در شرح اعمال و سخنان راحاب بار دیگر با پسوند فاحشه روبرو می‌شویم و حتی هنگامی که شرح پذیرفته شدن او و خانواده‌اش از سوی یوشع در درون قوم اسرائیل ذکر می‌شود باز هم بیان می‌گردد که «یوشع، راحابِ فاحشه و خاندان پدرش را با هر چه از آن او بود زنده نگاه داشت» (یوشع ۶:۲۵). به‌‌نظر می‌رسد که این تأکید کلام خدا خصوصاً در اشاره به راحاب در زمانی که دیگر او فاحشگی نمی‌کرد، و نیز اشاره نویسندگان عهدجدید، متضمن نکتۀ خاصی ‌است. لااقل در مورد نویسندگان عهدجدید می‌توان انتظار داشت که اگر آنان او را به‌عنوان نمونۀ ایمان و اعمال صالحه ذکر می‌کنند، دیگر نباید پسوند فاحشه را ذکر کنند که نقص غرض نشود یا برای خواننده این سؤال پیش نیاید که چگونه زنی فاحشه، الگویی مثال‌زدنی‌ است اما دقیقاً زیبایی کلام خدا در این است که بر این نکته تأکید دارد که حتی زنی فاحشه، که در دوران قدیم مطرودترین و منفورترین اشخاص محسوب می‌شد، توسط فیض خدا می‌تواند به الگو و نمونه ایمان تبدیل شود.

در واقع کلام خدا می‌خواهد به ما بگوید گذشته ما هرچه که باشد، به فیض خدا می‌توانیم در جایگاهی بس رفیع قرار گیریم و هرچقدر هم زندگی گذشته ما گناه‌‌آلود و نفرت‌انگیز باشد، این امر مانعی برای تبدیل شدن ما به آنچه که توسط فیض خدا می‌توانیم باشیم، نیست. در واقع تأکید بر فاحشه بودن راحاب در رسالۀ عبرانیان و یعقوب، چیزی از شأن و حرمت این الگوی ایمان نمی‌کاهد بلکه عظمت کار خدا را نشان می‌دهد که از چه اشخاصی با چه گذشته‌ای، چه می‌سازد. این تأکید کلام خدا به ما نشان می‌دهد که برای ما در هر وضعیتی که باشیم، امید هست و به یک معنی هر چقدر وضع ما وخیم‌تر و اسفبارتر باشد، فیض خدا با قدرت بیشتری عمل می‌کند و عظمت جلال او بیشتر آشکار می‌شود. «اما جایی که گناه افزون شد، فیض بی‌نهایت افزون‌تر گردید» (رومیان ۵:‏۲۰).

نکتۀ آخر اینکه در نسب‌نامه عیسی نیز، نام راحاب ذکر می‌شود (متی ۱:۵). و او این افتخار را می‌یابد که در نسب‌نامۀ خداوندمان عیسی ‌مسیح، جایی داشته ‌باشد. اشخاص در تنظیم نسب‌نامۀ خود حتی‌المقدور سعی می‌کنند تا نام اشخاص مهم و برجسته و قابل اعتماد را ذکر کنند و اسامی اشخاص مطرود و منفور و بدنام را حذف کنند، اما در اینجا نیز زیبایی کلام خدا بدین شکل دیده می‌شود که در نسب‌نامۀ خداوندمان، که اشاره به طبیعت بشری عیسی دارد، حتی نام شخصی که گذشتۀ بدی داشته ذکر می‌شود و زنی که قبلاً فاحشه بوده، پس‌ از ایمان آوردن و وارد شدن به قوم خدا، سهمی در به‌دنیا آمدن نجات‌دهندۀ موعود می‌یابد. البته در نسب‌نامۀ عیسی، نام پادشاهان و بزرگان نیز دیده می‌شوند، اما اشخاصی چون راحاب و منسی نیز در این نسب‌نامه ذکر شده‌اند. این امر بیانگر این است که خدا می‌تواند از هر شخصی با هر گذشته‌ای برای کار خود استفاده کند و نیز بیانگر فروتنی خداوندمان است، که بر آن شد تا از خاندانی متولد شود که در آن چنین اشخاصی با چنین گذشته‌ای نیز وجود داشتند، زیرا او خود را خالی کرد و صورت غلام پذیرفت.

آری، به راحاب فاحشه بنگریم. حقیقتاً او الگو و نمونۀ ایمان است. اگر او با ایمان خود توانست الگویی برای ما شود، پس در هر وضعیتی که باشیم، برای ما نیز امید هست!