You are here

پس مثل ایشان مباشید .../۲

زمان تقریبی مطالعه:

۱۴ دقیقه

تأملی در زمینه موعظه بالای کوه‌

بخش دوم‌:‌ خوشابه‌حال‌ها

در شماره قبل‌، بررسی موعظۀ بالای کوه را آغاز کردیم‌. دیدیم که این موعظه‌، توصیف‌کنندۀ شیوۀ زندگی ایماندار در چارچوب فرمانروایی خدا است‌؛ و شیوۀ زندگی در فرمانروایی خدا "متفاوت‌" است‌، متفاوت با شیوۀ خداناشناسان و متفاوت با مذهبیون ظاهری‌. در این شماره‌، به بررسی جزئیات این تعلیم حیات‌بخش می‌پردازیم.

«خوشابه‌حال مسکینان در روح زیرا ملکوت آسمان از آن ایشان است‌. خوشابه‌حال ماتمیان زیرا ایشان تسلی خواهند یافت‌. خوشابه‌حال حلیمان زیرا ایشان وارث زمین خواهند شد...»

آنانی که چیزی در بارۀ عیسای ناصری و تعالیم او شنیده‌اند، بی‌گمان با خوشابه‌حال‌ها که آغازگر موعظه بالای کوه می‌باشد، آشنایی دارند. سادگی الفاظ و ژرفای اندیشه آنها برای هر نسلی از مسیحیان‌، و نیز برای دیگران‌، همواره دل‌انگیز و جذاب بوده است‌. هر چقدر در کشف معنا و کاربردشان می‌کوشیم‌، کشف‌نشده‌تر باقی می‌مانند. ثروتشان را پایانی نیست و نه عمقشان را انتهایی‌! به‌راستی که به‌گفتۀ بروس‌، "در اینجا ما در نزدیکی دروازه آسمان قرار داریم‌."

خصائل همۀ مسیحیان‌

پیش از آنکه هر خوشابه‌حال را جداگانه بررسی کنیم‌، لازم است این نکته را روشن کنیم که خصائل و خصوصیاتی که در آنها نهفته است‌، به چه کسانی مربوط می‌شود. آیا هر مسیحی باید همۀ آنها را داشته باشد، یا فقط بعضی از آنها را؟

خوشابه‌حال‌ها در مجموع‌، خصائل متعادل و گوناگونِ هر مسیحی را بیان می‌دارد. مقصود عیسی این نبود که شاگردان به هشت گروه مشخص و متمایز تقسیم شده‌اند که بعضی حلیم و فروتن‌اند و بعضی دیگر رحم‌کننده‌، برخی نیز متحملِ جفا و زحمت‌. اینها هشت خصلتِ هر فرد مسیحی است که در آن واحد باید حلیم‌، رحم‌کننده‌، مسکین در روح‌، پاک‌دل‌، ماتمی‌، گرسنه و تشنه عدالت‌، صلح‌کننده‌، و زحمت‌دیده باشد.

 همچنین‌، کسانی که باید از چنین خصائلی برخوردار باشند، نخبگان و برگزیدگان و افراد وابسته به طبقه‌ای خاص از روحانیون و جدا از مسیحیان عادی نیستند. خوشابه‌حال‌ها خصائلی است که مسیح از "هر" فرد مسیحی انتظار دارد. تمامی اینها باید وجه مشخصۀ "همۀ‌" پیروان او باشد. همانطور که ثمرۀ نُه‌گانۀ روح‌القدس که پولس ذکرش را می‌کند، باید خصیصۀ هر مسیحی باشد، هشت خوشابه‌حال مورد اشارۀ مسیح نیز بیانگر کمال مطلوبی است که باید در "هر" شهروند فرمانروایی خدا یافت شود. اگر روح‌القدس به هر یک از اعضای بدن مسیح‌، عطایی خاص برای خدمتی خاص می‌بخشد، همان روح‌القدس می‌خواهد که همۀ این فضائل مسیحی در همۀ مسیحیان به‌چشم بخورد. هر مسیحی باید بکوشد از همۀ آنها برخوردار شود و از این گریزی نیست‌.

چهار خوشابحال اول که به مسکینان در روح‌، ماتمیان‌، حلیمان و گرسنگان عدالت اشاره می‌کند، به رابطه انسان با خدا مربوط می‌شوند؛ و چهار خوشابحال بعدی که به رحم کنندگان‌، پاک دلان‌، صلح کنندگان و زحمت کشان برای عدالت اشاره می‌نماید، به رابطۀ شخص مسیحی با انسانهای دیگر مربوط می‌گردد. حال‌، به بررسی نخستین خوشابحال می‌پردازیم‌.

مسکین در روح‌

«خوشابحال مسکینان در روح‌، زیرا ملکوت آسمان از آن ایشان است‌.» کلمۀ فقیر و مسکین‌، گرچه در وهلۀ اول به فقر مادی اشاره می‌کند، اما در معنی و مفهوم عرفانی و معنوی آن‌، به کسی اشاره می‌نماید که پناه و پناهگاهی جز خدا ندارد و با فروتنی و تواضع‌، به خدا تکیه و توکل می‌کند (صفنیا ۳:‏۱۲). در همین معنا است که حضرت داود که در ضمن پادشاه قوم اسرائیل بود، خود را فقیر و مسکین می‌خواند و می‌گوید:‌ «این مسکین فریاد کرد و خداوند او را شنید و او را از تمامی تنگی‌هایش رهایی بخشید» (مزمور ۳۴:‏۶). در عهد عتیق اصطلاح فقیر و مسکین به کسی اطلاق می‌شود که مورد ظلم و ستم قرار گرفته و قادر نیست خود را برهاند و برای رهایی‌، فقط به خدا امید بسته است‌، گرچه در پیشگاه خدا نیز هیچ توقعِ بی‌جا و هیچ ادعایی در مورد حق خود ندارد. اشعیا، آن نبی بزرگ‌، کلام خدا را اینگونه اعلام می‌دارد:‌ «فقیران و مسکینان آب را می‌جویند و نمی‌یابند و زبان ایشان از تشنگی خشک می‌شود. من که یهوه هستم‌، ایشان را اجابت خواهم نمود؛ خدای اسرائیل هستم‌، ایشان را ترک نخواهم کرد. بر تل‌های خشک‌، نهرها و در میان وادیها چشمه‌ها جاری خواهم نمود» (اشعیا ۴۱:‏۱۷-۱۸). بلی‌، خداوند به آنانی که در روح خود احساس فقر و مسکنت می‌کنند و خود را در حضور خدا، فقیر و بی‌چیز و تهی‌دست می‌یابند، وعده داده که برای ایشان چشمه‌ها و نهرها فراهم سازد. فقیر و مسکین کسی است که در حضور خدا، روحی افسرده و متواضع دارد، یعنی در پیشگاه خدا چیزی در خود نمی‌بیند که به آن ببالد یا به آن خوش باشد و خود را در مقابل خدا متواضع و کوچک و ناچیز می‌بیند. به همین جهت‌، خداوند به زبان اشعیاء نبی می‌فرماید:‌ «من در مکان عالی و مقدس ساکنم و نیز با کسی که روح افسرده و متواضع دارد، تا روح متواضعان

را احیا نمایم و دل افسردگان را زنده سازم‌» (اشعیا ۵۷:‏۱۵). عیسای مسیح نیز به هنگام آغاز رسالت خود، جمله‌ای را از همین کتاب اشعیا نقل قول فرمود تا هدف خدمت و رسالت خود را روشن سازد. او فرمود:‌ «روح خداوند بر من است‌، زیرا که مرا مسح (و مقرر) کرد تا فقیران را بشارت دهم‌» (لوقا ۴:‏۱۸).

مسکین در روح کسی است که فقر روحانی خود را در حضور خدا می‌پذیرد؛ خود را در حضور خدا ورشکسته می‌یابد. ما باید بدانیم که گناهکاریم و سزاوار چیزی جز مجازات الهی نمی‌باشیم‌. هیچیک از کارهای نیک ما و یا صفات اخلاقی خوب ما نمی‌تواند لطف و توجه خدا را نسبت به ما جلب کند. وقتی به حضور خدا می‌آییم و خود را در پیشگاه مقدس او احساس می‌کنیم‌، باید بدانیم که هیچ چیز و واقعاً هیچ چیز در وجود ما نیست که او را خشنود سازد. ما باید فقر روحانی خود را در حضور خدا احساس کنیم‌. ما باید همچون آن باجگیر باشیم که مسیح در مثل خود بیان فرمود که در عبادتگاه ایستاده‌، به سینۀ خود می‌زد و می‌گفت‌:‌ «ای خدا بر من گناهکار ترحم فرما!» (لوقا ۱۸:‏۹-۱۴). به گفتۀ کالوَن‌، "کسی که خود را هیچ می‌بیند و بر رحمت و ترحم خدا امید بسته‌، فقط او است که مسکین در روح می‌باشد."

ملکوت و فرمانروایی خدا فقط به چنین اشخاص تعلق می‌گیرد. ملکوت و حاکمیت خدا که رستگاری به‌همراه می‌آورد، هدیه رایگان خدا است‌، هدیه‌ای است که در مقابل لیاقت و شایستگی ما داده نمی‌شود. برای دریافت آن‌، باید فروتنی آمیخته به وابستگی محض یک طفل را دارا بود. به همین جهت‌، عیسی درست در آغاز این تعالیم که بیانگر اصول اخلاقی ملکوت و فرمانروایی او است‌، نکاتی را عنوان می‌کند که درست بر خلاف معیارهای انسانی و انتظارات ملی‌گرایانه برای استقرار حکومت خدا بود. ملکوت و حکومت خدا به مسکینان و فقیران داده خواهد شد، نه به ثروتمندان‌؛ به ضعفا، نه به قدرتمندان‌؛ به کودکان افتاده‌ای که آن را بپذیرند، نه به سلحشورانی که گمان دارند با زور سرنیزه می‌توانند دنیا را به‌دست آورند. در روزگار عیسی‌، این فریسیان مذهبی نبودند که وارد ملکوت می‌شدند، فریسیانی که به شایستگی خود می‌بالیدند و خدا را برای آن شکر می‌گفتند؛ این غیوران یا چریکهای مسلح یهودی نبودند که رؤیای استقرار حکومت خدا را با خون و شمشیر در سر می‌پروراندند؛ اما این باجگیران و فاحشه‌ها، این مطرودین جامعه‌، بودند که وارد ملکوت می‌شدند، آنان که می‌دانستند نه شرف و افتخاری دارند و نه کار مباهات‌آفرینی تا به پیشگاه خدا بیاورند. تنها کاری که از دستشان برمی‌آمد، فریاد تضرع و رحمت به‌حضور خدا بود؛ خدا نیز به فریاد ایشان رسید.

شاید گویاترین نمونه برای این حقیقت‌، کلیسای لاؤدکیه باشد که یوحنا نامه‌ای از سوی مسیح جلال‌یافته خطاب به آن نوشت‌. یوحنا ادعای ایشان و واقعیت وضعشان را برایشان نوشت‌:‌ «می‌گویی دولتمند هستم و دولت اندوخته‌ام و به هیچ چیز محتاج نیستم و نمی‌دانی که تو مستمند و مسکین هستی و فقیر و کور و عریان‌» (مکا ۳:‏۱۷). این کلیسای ظاهری و سطحی تشکیل شده بود از عده‌ای کور و فقیرِ برهنه‌! اما وخامت وضع ایشان به این علت بود که واقعیت خود را نمی‌پذیرفتند. ایشان ثروتمند در روح بودند نه مسکین در روح‌!

امروز نیز شرط ضروری برای دریافت ملکوت خدا، این است که فقر روحانی خود را بپذیریم‌. خدا هنوز هم دولتمندان را تهی‌دست رد می‌نماید (لوقا ۱:‏۵۳). به‌گفتۀ سی‌. اچ‌. اسپرجان‌، «راه فرا شدن در ملکوت‌، فرو شدن در خویشتن است‌.»

ماتمـــی‌

«خوشابحال ماتمیان زیرا ایشان تسلی خواهند یافت‌.» این دومین خوشابحال است‌. برای نشان دادنِ تناقضِ موجود در این آیه‌، می‌توان آن را چنین ترجمه کرد:‌ "خوشابحال ناخوشحالان‌!" این چه نوع غمی است که شادی برکت مسیح را به همراه دارد؟ از مضمون متن کاملاً مشخص است که منظور عیسی از ماتمیان‌، کسانی نیست که در اثر از دست دادن دارایی و یا حتی یکی از عزیزان‌، ماتم زده و غمگین هستند. منظور او کسانی است که به‌خاطر از دست رفتنِ پاکی و عدالت و شرافت خود غمگین و ماتم زده هستند. منظور عیسی غم و اندوه توبه از گناه است‌.

این مرحلۀ دومِ برکات روحانی است‌. مسکین بودن در روح و پذیرش آن یک چیز است‌، اندوهگین بودن و ماتم کردن برای آن چیز دیگری است‌. به‌زبان الهیاتی‌، اعتراف یک چیز است‌، نادم‌و غمگین‌بودن چیزی دیگر.

به این ترتیب‌، لازم است به این حقیقت توجه داشته باشیم که زندگی مسیح‌، طبق تعریف عیسی‌، تماماً شادی و خنده نیست‌. عده‌ای از مسیحیان تصور می‌کنند که چون نجات یافته‌اند و از روح پر شده‌اند، باید دائماً لبخندی بر چهره داشته باشند و ظاهرشان خندان و شاد باشد. در کلام خدا همه چیز به‌تعادل یافت می‌شود؛ شادی روحانی باید با اشک مسیحی متعادل شود. و چه کم به این حقیقت توجه می‌شد.

عیسی بر گناه مردم‌، بر عواقب تلخ داوری و هلاکت‌، و بر شهرهای ناتوبه‌کار گریست‌. ما نیز برای شرارت دنیا باید بیشتر بگرییم‌، کاری که مردان خدا می‌کردند. مزمورنگار می‌فرماید:‌ «نهرهای آب از چشمانم جاری است‌، زیرا شریعت تو را نگاه نمی‌دارند» (مزمور ۱۱۹:‏۱۳۶). حزقیال نیز خداترسان را با این عبارت توصیف می‌کند:‌ «کسانی که به‌سبب همه رجاساتی که در آن (اورشلیم‌) کرده می‌شود، آه و ناله می‌کنند» (حزقیال ۹:‏۴). پولس رسول نیز در بارۀ معلمین دروغینی که کلیساها را مضطرب می‌ساختند، می‌نویسد:‌ «زیرا که بسیاری رفتار می‌نمایند که ذکر ایشان را بارها برای شما کرده‌ام و حال نیز با گریه می‌کنم که دشمنان صلیب مسیح می‌باشند» (فیلیپیان ۳:‏۱۸).

اما گریه و اشک ما نباید فقط برای گناهان دیگران باشد؛ ما باید برای گناهان خودمان نیز گریان و اندوهگین باشیم‌. پولس‌، آن رسول بزرگ و برگزیده عیسای مسیح‌، برای گناهان خود ماتم کرده‌، می‌گفت‌:‌ «وای بر من که مرد شقی و بدبختی هستم‌. کیست که مرا از جسم این موت رهایی بخشد؟» او نه فقط خود بخاطر گناهان خود ماتم داشت‌، بلکه سایر ایمانداران را نیز فرا می‌خواند تا برای گناهان خود ماتم بگیرند و اندوهگین باشند. او به مسیحیان شهر قرنتس که در میانشان گناهی یافت شده بود، می‌فرماید:‌ «و شما فخر می‌کنید و ماتم هم ندارید» (اول قرن ۵:‏۲). گویا ما مسیحیان قرن بیستم آنقدر راجع به فیض سخن می‌گوییم که گناه را به چیزی سبک تبدیل می‌کنیم‌. در میان ما، ماتم برای گناه بسیار کم دیده می‌شود. لازم است «غمی را که برای خدا است و منشأ توبه می‌باشد» بیشتر تجربه کنیم (دوم قرن ۷:‏۱۰). این باید تبدیل به تجربه‌ای دائمی در زندگی‌ مسیحی گردد، نه فقط حالت و عملی که یکبار به‌هنگام توبه و ایمان آوردن تجربه می‌کنیم‌. دیوید برینرد (D. Brainerd) مبشر آمریکایی در میان سرخپوستان در دفتر خاطراتش‌، در روز ۱۸ اکتبر ۱۷۴۰ می‌نویسد:‌ "در دعای صبحگاهی‌ام‌، روحم بی‌نهایت خرد شد و به‌تلخی برای گناهان و شرارت‌های بی‌حد و حصرم گریستم‌." اشکهایی اینچنین برای خدا آبهای مقدسی است که در مشک خود نگاه می‌دارد (مزمور ۵۶:‏۸).

اینگونه ماتمیان که بر گناهان خود می‌گریند، تسلی خواهند یافت‌، تسلی‌ای که از بخشایش الهی ناشی می‌شود. طبق گفته انبیای عهدعتیق‌، تسلی یکی از برکاتی است که مسیح موعود به‌همراه می‌آورد (اشعیا ۴۰:‏۱ و غیره‌). برای همین است که مردان مقدسی همچون شمعون پیر منتظر تسلی اسرائیل بودند (لوقا ۲:‏۲۵). مسیح بر زخمهای ما روغن می‌ریزد و دل دردمند و مجروح ما را با سخنان دل‌آویز آرامی می‌بخشد (اشعیا ۶۱:‏۱و۲). اما هنوز هم باید بر رنج و فلاکتی که گناه بر دنیا تحمیل کرده‌، ماتم کنیم و برای ضعف‌ها و شکستها و گناهانی که هنوز هم مرتکب می‌شویم گریه کنیم‌، زیرا فقط در آن روز پر جلال است که تسلی مسیح به کمال خواهد رسید، و فقط در آن روز است که گناه دیگر نخواهد بود و ماتم برداشته خواهد شد و «خدا هر اشکی را از چشمان ایشان پاک خواهد کرد» (مکاشفه ۷:‏۱۷).

حلـــیم‌

«خوشابه‌حال حلیمان‌، زیرا ایشان وارث زمین خواهند شد» (متی ۵:‏۵). کلمه‌ای که در متن یونانی عهدجدید برای "حلیم‌" به‌کار رفته‌، به معنی نجیب‌، ملایم‌، آرام‌، محترم‌، فروتن‌، ملاحظه‌کار و مؤدب می‌باشد. عیسی کسی را مبارک و خوشابه‌حال می‌خواند که دارای این خصوصیات والا باشد. اما دلگرمی در اینجا است که او نه فقط این صفات عالی را از شاگردان خود انتظار داشت‌، بلکه در وهلۀ اول‌، خود از آنها برخوردار بود. او در مورد خود گفت‌:‌ «از من تعلیم یابید زیرا که حلیم و افتاده دل می‌باشم‌» (متی ۱۱:‏۲۹). چه در عهدعتیق و چه در رسالات‌، از او با همین صفات و خصائل یاد شده است (اشعیا ۴۲:‏۱-۴؛ زکریا ۹:‏۹؛ دوم قرنتیان ۱۰:‏۱). اما این حلم و فروتنی و ملایمت و ادب چیست که دارندگان آن چنین مبارک و خوشحال خوانده شده‌اند؟

توجه به این نکته بسیار مهم است که در خوشابه‌حال‌ها، حلیم میان ماتمیان برای گناه و گرسنگان و تشنگان عدالت آمده است‌. حلم و فروتنی و ملایمتی که مسیح از شاگردانش انتظار دارد، قطعاً با این ترتیب قرارگیری خوشابه‌حال‌ها ارتباط دارد. دکتر لوید جونز قطعاً درست تشخیص داده بود که این حلم‌، فروتنی و ملایمت در مقابل دیگران است که از برداشت و ارزیابی درست وضع خویشتن سرچشمه می‌گیرد. به‌عبارت ساده‌تر، وقتی انسان خود را آنطور که واقعاً هست بشناسد و بپذیرد، در مقابل دیگران نیز فروتن و ملایم و ملاحظه‌کار خواهد شد. همین متفکر می‌گوید:‌ "خیلی ساده است که من خود را در حضور خدا آنطور که هستم‌، گناهکار و ناچیز و نالایق ببینم‌. اما چقدر دشوار است که اجازه دهم دیگران مرا گناهکار و ناچیز و نالایق بخوانند." طبیعتاً چنین چیزی را دوست نداریم‌. همۀ ما ترجیح می‌دهیم که خودمان خود را محکوم کنیم‌، نه دیگران‌. ما دوست نداریم دیگران در مورد ما آن قضاوتی را بکنند که ما در مورد خودمان در حضور خدا می‌کنیم‌. علت این امر، یک ریاکاری و تظاهر عمیق است‌، تظاهری که درست در نقطه مقابل آن فروتنی و حلمی قرار دارد که مورد نظر مسیح می‌باشد.

دکتر لوید جونز گفتار خود را به‌گونه‌ای تحسین‌انگیز جمع‌بندی می‌کند و می‌گوید:‌ "حلم و فروتنی یعنی قضاوت صحیح دربارۀ خود. این قضاوت صحیح در بارۀ خود، طرز فکر و رفتار ما را با دیگران تحت تأثیر قرار می‌دهد. کسی که واقعاً فروتن و حلیم است‌، تعجب می‌کند که چرا خدا و دیگران نسبت به او اینقدر خوب فکر و رفتار می‌کنند." در چنین شرایطی‌، او در رفتار خود با دیگران‌، فروتن‌، افتاده‌، حساس و صبور می‌گردد.

عیسای مسیح فرمود که این‌گونه افراد وارث زمین خواهند شد. انسان تصور می‌کند که قاعدتاً باید درست بر خلاف این باشد. معمولاً تصور بر این است که افراد فروتن و ملایم و ملاحظه‌کار به هیچ جا نخواهند رسید و زیر دست و پای متکبران و زورمندان و زورگویان خرد خواهند شد. معمولاً تصور بر این است که فقط افراد زورآور و خشن در مبارزۀ زندگی پیروز می‌شوند. حتی قوم اسرائیل نیز می‌بایست برای تصرف میراث خود می‌جنگید گر چه خداوند وعده آن سرزمین را به ایشان داده بود. اما در مسیحیت‌، شرط بدست آوردن میراث روحانی‌، قدرت نیست بلکه فروتنی است‌، زیرا اگر با فروتنی از آن مسیح باشیم‌، همه چیز ارث ما است و به ما تعلق دارد (اول قرنتیان ۳:‏۲۲).
مردان مقدس و فروتن خدا در دوران عهدعتیق که شاهد موفقیت افراد شریر و زورمند بودند، اینچنین به خدا اعتماد داشتند. این اعتماد فروتنانه‌، در مزمور ۳۷ بطرزی زیبا بیان شده‌، و گویا عیسای مسیح نیز در موعظه بالای کوه خود به آن اشاره می‌کند. در این مزمور چنین آمده است‌:‌ «به سبب شریران خویشتن را مشوش مساز... حلیمان وارث زمین خواهند شد... آنانی که از وی برکت یابند، وارث زمین می‌گردند... منتظر خداوند باش و طریق او را نگاه‌دار تا تو را به وراثت زمین برافرازد. چون شریران منقطع شوند، آن را خواهی دید.» همین اصل امروز نیز عمل می‌کند. خداناشناسان می‌توانند فخر بفروشند و خون مظلومان را بمکند و بر ثروت مادی خود بیفزایند، اما ثروت حقیقی را از دست خواهند داد. و لیکن فروتنان و حلیمان‌، گر چه ممکن است ظاهراً مظلوم و فریب خورده بنظر آیند، اما از آنجا که معنی و مفهوم سلطنت کردن با مسیح را می‌دانند، می‌توانند شاد باشند که روزی "وارث زمین‌" خواهند شد، وارث تمام چیزهایی که به مسیح تعلق دارد. در روزی که خدا آسمانها و زمین جدیدی بیافریند، آنها همراه مسیح وارث همه چیز خواهند شد. واقعیت این است که راه مسیح با راه و روش دنیا تفاوت دارد. یک مسیحی گر چه ممکن است مانند پولس‌، فقیر باشد، اما می‌تواند مانند او با دلیری بیان کند که "مالک همه چیز" می‌باشد (دوم قرنتیان ۶:‏۱۰). به گفتۀ رودولف استی‌یر، متفکر مسیحی‌، "انکار نفس و خواسته‌های دنیوی‌، راه تسلط بر دنیا است‌!"

ترجمه و تنظیم‌:‌ آرمان رشدی‌

(ادامه دارد)