You are here

لب‌ چشمۀ درون‌ ...

زمان تقریبی مطالعه:

۶ دقیقه

یكی‌ از مشكلات‌ بشر در عصر ماشین‌ و فضا، در دورانی‌ كه‌ انواع‌ و اقسام‌ تفریحات‌ و سرگرمیها در اختیار انسان‌ مدرن‌ قرار دارد، احساس‌ یكنواختی‌، ایستا و تكراری‌ بودنِ امور زندگی‌ است‌. بشر به‌دنبال‌ تنوع‌ و تازگی‌ است‌. و شگفتا كه‌ هر چقدر زندگی‌ مرفه‌تر، سبك‌ زندگی‌ مدرنتر و امكانات‌ تفریحی‌ بیشتر است‌، احساس‌ یكنواختی‌ و ایستایی‌ بیشتر است‌! مسیحیان‌ نیز از این‌ احساس‌ به‌دور نیستند. برای‌ بسیاری‌ از ایمانداران‌، حتی‌ زندگی‌ روحانی‌ نیز خسته‌كننده‌ و یكنواخت‌ می‌شود. وقتی‌ انسان‌ دچار چنین‌ حالت‌ روحی‌ شد، هر نوع‌ تنوع‌ فقط‌ اثری‌ موقتی‌ دارد؛ بعد از مدتی‌، باز احساس‌ دلزدگی‌، دلمردگی‌، و یكنواختی‌ به‌سراغ‌ شخص‌ می‌آید و او را به‌جستجوی‌ تازگی‌ و تنوعی‌ نو وامی‌دارد.

مشكل‌ انسان‌ اینست‌ كه‌ هیچگاه‌ احساس‌ رضایت‌ و قناعت‌ نمی‌كند. او همیشه‌ به‌دنبال‌ گمشده‌ای‌ است‌. مشكل‌ انسان‌ در خودِ واقعیت‌ "جستجو" نیست‌، چرا كه‌ جستجو انسان‌ را به‌جلو و به‌ پیشرفت‌ سوِ می‌دهد؛ مشكل‌ او در اینست‌ كه‌ گمشده‌ و نیاز خود را در "جای‌" اشتباهی‌ جستجو می‌كند. انسان‌ به‌دنبال‌ سعادت‌ و رضایت‌ درون‌ است‌، اما سعادت‌ خود را در جای‌ اشتباهی‌ جستجو می‌كند.

این‌ مسأله‌ كه‌ مشكل‌ زندگی‌ روزمره‌ ایمانداران‌ نیز هست‌، مرا به‌ یاد ماجرای‌ زیبایی‌ در خدمت‌ خداوندمان‌ عیسای‌ مسیح‌ می‌اندازد. این‌ ماجرای‌ زن‌ سامری‌ است‌، در انجیل‌ یوحنا، باب‌ چهارم‌. زن‌ سامری‌ هنگام‌ ظهر، زمانی‌ كه‌ هیچ‌ زن‌ دیگری‌ برای‌ آب‌ كشیدن‌ نمی‌آمد، به‌سر چاه‌ آمد؛ شاید او به‌خاطر زندگی‌ بدی‌ كه‌ داشت‌، از حضور یافتن‌ در میان‌ زنان‌ دیگر شرم‌ داشت‌. او به‌سر چاه‌ می‌آمد تا تشنگی‌ خود را رفع‌ كند. او مثل‌ همۀ‌ ما تشنه‌ بود! اما آن‌ روز، كسی‌ سر چاه‌ انتظار او را می‌كشید. زن‌ با نهایت‌ تعجب‌ دید كه‌ این‌ مرد غریبه‌ كه‌ از ظاهرش‌ نیز مشخص‌ بود كه‌ یهودی‌ است‌، از او آب‌ می‌خواهد. زن‌ تعجب‌ خود را پنهان‌ نكرد.

خداوند عیسی‌ به‌زبان‌ امروزی‌ چنین‌ چیزی‌ به‌ او فرمود: «اگر می‌دانستی‌ خدا چه‌ لطفی‌ در حق‌ تو می‌خواهد انجام‌ دهد، و اینكه‌ چه‌ كسی‌ با تو صحبت‌ می‌كند، از او خواهش‌ می‌كردی‌ كه‌ به‌ تو آب‌ روان‌ بدهد، نه‌ آب‌ چاه‌!» (آیه‌ ۱۰). خدا به‌سراغ‌ ما می‌آید. خدا می‌خواهد "آب‌ روان‌" (آب‌ زنده‌) به‌ ما بدهد، آبی‌ كه‌ پویا است‌ و مانند آب‌ ایستای‌ چاه‌، كسالت‌آور و خسته‌كننده‌ نیست‌. اما افسوس‌ كه‌ بسیاری‌ از اوقات‌، قادر به‌ تشخیص‌ موقعیت‌ها و فرصت‌ها نیستیم‌.

زن‌ سامری‌ به‌ مسیح‌ گفت‌: «ای‌ آقا، دلو نداری‌ و چاه‌ عمیق‌ است‌! پس‌ از كجا آب‌ زنده‌ داری‌؟ آیا تو از پدر ما یعقوب‌ بزرگتر هستی‌ كه‌ چاه‌ را به‌ ما داد و خود و پسران‌ و مواشی‌ او از آن‌ می‌آشامیدند؟» (۱۱ و ۱۲). بله‌، زن‌ حق‌ داشت‌! چاه‌ عمیق‌ است‌! چاهی‌ كه‌ بتواند خواسته‌های‌ سیراب‌نشدنی‌ انسان‌ را برآورده‌ سازد، بسیار عمیق‌ است‌! چطور می‌توان‌ از آن‌ آب‌ كشید! به‌علاوه‌، قرنهاست‌ كه‌ ما و اجدادمان‌ سعادت‌ خود را در این‌ چاه‌ها جستجو كرده‌ایم‌. این‌ چاه‌ها را اجدادمان‌ (یعقوب‌ و پسرانش‌) به‌ ما معرفی‌ كرده‌اند! حالا تو آمده‌ای‌ و راه‌ تازه‌ای‌ نشان‌ می‌دهی‌؟ تازه‌، می‌گویی‌ آب‌ این‌ چاه‌ ایستاست‌، كسالت‌آور و خسته‌كننده‌ است‌ و آبی‌ كه‌ خودت‌ می‌دهی‌، آب‌ زنده‌ یعنی‌ آب‌ روان‌ است‌؛ پویا است‌ و متنوع‌ و هیچ‌ وقت‌ ملال‌آور و كسالت‌بار نیست‌! عجب‌! مگر تو كیستی‌ كه‌ چنین‌ راه‌ جدیدی‌ آورده‌ای‌؟ مگر تو چه‌ تفاوتی‌ با سایر انبیا و معلمین‌ اخلاق داری‌؟ مگر تو چه‌ مزیتی‌ داری‌؟

پاسخ‌ خداوند ما بسیار عمیق‌ و قابل‌تعمق‌ است‌: «هر كه‌ از این‌ آب‌ بنوشد، باز تشنه‌ گردد» (۱۳). از زمانی‌ كه‌ بشر بوده‌، همیشه‌ از این‌ چاه‌ها آب‌ كشیده‌؛ اما هنوز تشنه‌ است‌! یك‌ جوان‌ فكر می‌كند كه‌ اگر همسر دلخواه‌ خود را بیابد، به‌ همۀ‌ آرزوهایش‌ رسیده‌. بعد به‌دنبال‌ كار می‌گردد و فكر می‌كند كه‌ اگر فلان‌ كار را گیر بیاورد، سعادتمندترین‌ فرد دنیا خواهد بود. بعد از آن‌ نوبت‌ خانه‌ و خودرو و وسایل‌ خانه‌ و ... می‌رسد. وقتی‌ همه‌ اینها را به‌دست‌ آورد، متوجه‌ می‌شود كه‌ هنوز تشنه‌ است‌! بله‌، هر كه‌ از این‌ آب‌ بنوشد، باز تشنه‌ گردد! چقدر از آب‌ این‌ چاهها نوشیده‌ایم‌ و فكر كرده‌ایم‌ كه‌ به‌ سعادت‌ رسیده‌ایم‌ ولی‌ باز دیدیم‌ كه‌ تشنه‌ایم‌!

بشر تشنه‌ است‌، تشنه‌ سعادت‌ درون‌ و قناعت‌! او در چاه‌های‌ مختلف‌ به‌دنبال‌ آب‌ می‌گردد. هر انسانی‌ برای‌ خود چاه‌هایی‌ دارد! هر كس‌ برای‌ خود چاههایی‌ حفر كرده‌ است‌! چاه‌ یكی‌، پول‌ است‌ و چاه‌ دیگری‌، دوستان‌! چاه‌ یكی‌، كار است‌ و دوندگی‌؛ چاه‌ دیگری‌، تفریحات‌ و بی‌خبری‌! چاه‌ یكی‌ كتاب‌ است‌ و چاه‌ دیگری‌ سینما! چاه‌ یكی‌ صنعت‌ است‌ و حرفه‌، چاه‌ دیگری‌ هنر و خلاقیت‌! هر كسی‌ برای‌ خود چاهی‌ دارد. هر كسی‌ می‌كوشد از چاه‌ مخصوص‌ خود آب‌ سعادت‌ را بكشد! چاه‌ تو كدام‌ است‌؟

اما مسیح‌ سخن‌ را ادامه‌ داد و فرمود: «لیكن‌ كسی‌ كه‌ از آبی‌ كه‌ من‌ به‌ او می‌دهم‌ بنوشد، ابداً تشنه‌ نخواهد شد، بلكه‌ آن‌ آبی‌ كه‌ به‌ او می‌دهم‌ در او چشمه‌ آبی‌ گردد كه‌ تا حیات‌ جاودانی‌ می‌جوشد» (آیه‌ ۱۴). به‌ فرمایش‌ خداوند خوب‌ توجه‌ بفرمایید. این‌ آب‌ را او می‌دهد. درست‌ است‌. ما یك‌ بار نزد مسیح‌ می‌آییم‌ و از او آب‌ حیات‌ جاودانی‌ دریافت‌ می‌كنیم‌. اما در اینجا سرّی‌ هست‌: این‌ آبی‌ كه‌ مسیح‌ به‌ ما می‌دهد، "در درون‌ ما" تبدیل‌ به‌ یك‌ چشمه‌ می‌گردد! بله‌، سرّ همین‌ است‌: "چشمه‌ در درون‌ ماست‌!" نه‌ در بیرون‌ ما!

اشكال‌ ما انسان‌ها اینست‌ كه‌ سعادت‌ را در بیرون‌ از خود جستجو می‌كنیم‌. اما مسیح‌ "چشمۀ‌ سعادت‌" را در "وجود خود ما" ایجاد می‌كند. جای‌ دیگر نروید! چشمه‌ در درون‌ شماست‌! كافی‌ است‌ كه‌ به‌ لب‌ چشمۀ‌ درون‌ بروید! آنجا خدا منتظر ملاقات‌ با شماست‌، در خلوت‌ دل‌، در "نهان" و نزد "پدر نهان‌بین‌".

دنیای‌ درون‌ ما عالمی‌ است‌! اما افسوس‌ كه‌ كنكاش‌ نمی‌شود! افسوس‌ كه‌ ما از تنها بودن‌ با خود و خلوت‌ كردن‌ با خویشتن‌ هراس‌ داریم‌. می‌ترسیم‌ لحظه‌ای‌ تنها باشیم‌. می‌ترسیم‌ ساعتی‌ در تنهایی‌ دعا كنیم‌. دوست‌ داریم‌ دور و برمان‌ پر باشد. حتی‌ دعا را بیشتر در جمع‌ دوست‌ داریم‌ و نه‌ در خلوت‌ و در "حجرۀ‌ خود". خدا زمانی‌ با ما سخن‌ می‌گوید و این‌ سعادت‌ را به‌ ما می‌دهد كه‌ به‌ لب‌ چشمۀ‌ درون‌ برویم‌!

مسیح‌ در درون‌ ما "چشمه" به‌وجود می‌آورد نه‌ چاه‌. آب‌ چشمه‌ روان‌ است‌ و پویا؛ كسالت‌آور و یكنواخت‌ نیست‌، به‌شرط‌ آنكه‌ مرتب‌ لب‌ چشمه‌ برویم‌. چشمه‌ای‌ كه‌ مسیح‌ در درون‌ ما به‌وجود می‌آورد، «تا حیات‌ جاودانی‌ می‌جوشد!»

اما مراقب‌ باشیم‌ كه‌ دچار همان‌ سوءتفاهم‌ زن‌ سامری‌ نشویم‌. او گفته‌ مسیح‌ را درك‌ نكرد. او هنوز به‌ نیازهای‌ بیرونی‌ خود و به‌ چاه‌های‌ خود می‌اندیشید. فكر كرد كه‌ اگر این‌ آب‌ را از مسیح‌ دریافت‌ كند و در درونش‌ چشمه‌ای‌ به‌وجود آید، دیگر به‌ چاه‌های‌ دیگر نیاز نخواهد داشت‌؛ دیگر به‌ كار كردن‌ و امرار معاش‌ و زحمت‌ كشیدن‌ نیاز نخواهد داشت‌. او فكر كرد كه‌ مسیح‌ وعدۀ‌ زندگی‌ مرفه‌ و آسوده‌ را می‌دهد.

وقتی‌ مسیح‌ این‌ چشمه‌ را در درون‌ ایجاد می‌كند، هنوز نیاز خواهیم‌ داشت‌ كه‌ برای‌ امرار معاش‌ و گذران‌ زندگی‌، از چاههای‌ عادی‌ زندگی‌ آب‌ بكشیم‌. اما تفاوت‌ در این‌ خواهد بود كه‌ سعادت‌ خود را در این‌ چاهها جستجو نخواهیم‌ كرد. سعادت‌ ما در جای‌ دیگری‌ است‌: لب‌ چشمۀ‌ درون‌!