You are here

درس‌هایی از زندگی اسقف دزموند توتو

زمان تقریبی مطالعه:

۱۲ دقیقه

تا همین بیست سال پیش، دولت اقلیت سفیدپوستی در کشور افریقای جنوبی بر سر کار بود که جامعه را بر اساس نظام "آپارتاید" یا "اصل برتری نژادی" اداره می‌کرد. سی میلیون سیاه‌پوست ساکن این کشور که ۷۰ درصد از جمعیت را تشکیل می‌دادند نه حق رأی داشتند، نه اجازه داشتند در اماکن عمومی با سفیدپوستان دیده شوند، و نه فرزندان‌شان از امکان تحصیل مناسبی برخوردار بودند. بسیاری از سیاه‌پوستان در فقر مطلق در شهرک‌های زاغه‌نشینی زندگی می‌کردند که دولت برای‌شان ایجاد کرده بود. هر گونه اعتراضی به‌شدت سرکوب می‌شد. مقامات حکومتی در سال ۱۹۶۴ نلسون مندلا و هم‌قطارانش را به جرم فعالیت بر ضد نظام نژادپرستی به حبس ابد محکوم کردند، و در سال ۱۹۷۶ نیز دست‌کم ۶۶۰ نفر در جریان قیام مردم شهرک‌های سیاه‌پوست‌نشین کشته شدند. اما نظام آپارتاید سرانجام فروپاشید. نلسون مندلا در سال ۱۹۹۰ از زندان آزاد شد و در سال ۱۹۹۴، در انتخاباتی که همگان در آن حق رأی داشتند، به‌عنوان رئیس جمهور افریقای جنوبی انتخاب گردید.

نهادی که هم در مبارزه علیه تبعیض‌نژادی در خط اول قرار داشت و هم در به ثمر نشستن مبارزات نقشی تعیین‌کننده ایفا کرد، کلیسا بود به رهبری "دزموند توتو" اسقف اعظم کلیسای انگلیکن در افریقا. او سال‌ها پیش از سرنگونی رژیم افریقای جنوبی، طی نامه‌ای خطاب به دو تن از رؤسای جمهور آن یعنی "ورستر" (Vorster) و "بوتا" (Botha) هشدار داد که چنانچه نظام آپارتاید برچیده نشود کشور دچار آشوب و هرج و مرج خواهد شد. اسقف توتو بود که هزاران سیاه‌پوست خشمگینی را که در خیابان‌های ژوهانسبرگ خواهان انتقام‌جویی بودند به آرامش فرا می‌خواند، در آیین خاکسپاری قربانیان نظام آپارتاید سخن می‌گفت، و مجامع بین‌المللی را به اِعمال تحریم‌های اقتصادی علیه حکومت آپارتاید ترغیب می‌کرد. هنگامی که او در سپتامبر سال ۱۹۸۹ تظاهراتی متشکل از سی هزار نفر را در خیابان‌های "کیپ تاون" در اعتراض به تداوم سیاست‌های تبعیض‌نژادی سازمان‌دهی کرد، "دِکلرک" (de Klerk) رئیس جمهور جدید افریقای جنوبی دریافت که زمان تغییر فرا رسیده است.

به‌همین خاطر بود که نلسون مندلا پس از آزادی از زندان، به اولین جایی که رفت خانۀ او بود. اسقف توتو نه تنها در مبارزات علیه آپارتاید نقش کلیدی ایفا کرد، بلکه پس از پیروزی نیز "کمیتۀ حقیقت و سازش" را تشکیل داد که ماهیتی کاملاً مسیحی داشت. این کمیته اعلام کرد که تمام کسانی که در دوران آپارتاید مرتکب نقض حقوق بشر شده‌اند، اگر به خطایای خود اعتراف کنند مورد بخشش قرار خواهند گرفت. اسقف توتو نمونۀ خوبی است برای تمام رهبران مسیحی‌ای که ناچارند زیر سلطۀ حکومت‌هایی ظالم فعالیت کنند.

تأثیر شهادتی نیکو

دزموند مپیلو توتو در ۷ اکتبر سال ۱۹۳۱ در شهر کوچکی در شمال افریقای جنوبی به‌دنیا آمد. پدرش معلم بود و مادرش در یک مدرسه نابینایان آشپزی می‌کرد. در دوازده سالگی به اتفاق خانواده‌اش به ژوهانسبرگ آمد. در این جا بود که اتفاقی رخ داد که باعث شد دزموند خردسال به مسیحیت علاقه‌مند شود. خودش ماجرا را این‌طور تعریف می‌کند: «یک روز با مادرم در خیابان ایستاده بودیم که دیدم مردی سفیدپوست که لباس کشیشان انگلیکن را بر تن داشت از کنار ما رد شد. در کمال تعجب دیدم که وقتی از کنار ما رد شد، کلاهش را به نشانه احترام از سر برداشت و به مادرم روزبخیر گفت. چشمانم نزدیک بود از حدقه دربیاید: یک نفر سفیدپوست به یک زنِ سیاه‌پوست از قشر کارگر سلام ‌کرده بود!»[1] (برگرفته از نطقی که اسقف توتو در سال ۱۹۸۴ به هنگام دریافت جایزه صلح نوبل ایراد کرد، زندگینامه دزموند توتو، نوشته جان الن.) آن مرد سفیدپوست، کشیش ترِوِر هادلستون (Trevor Huddleston) بود که بعدها در زندگی اسقف توتو تأثیری عمیق برجای نهاد و الهام‌بخش او شد.

مردان دعا، مردان عمل نیز هستند

اسقف توتو مرد دعا بود. او در جوانی از یک گروه مبشر انگلیسی به‌نام "انجمن رستاخیز" تأثیر پذیرفت که به دزموندِ جوان آموختند به‌عنوان فردی سیاه‌پوست بی‌نهایت در نظر خدا ارزشمند است، و اینکه باید مطابق جایگاه والایی که در نگاه خدا دارد زندگی پاک و روحانی‌ای داشته باشد. ارکان چنین زندگی روحانی‌ای را دعا، تعمق و مراسم عشاء ربانی تشکیل می‌داد. اسقف توتو این توصیۀ راهبان را در سراسر عمر آویزۀ گوش ساخت. او هر روز ساعت چهار صبح از خواب برمی‌خواست، ساعتی را در ‌دعای شخصی می‌گذراند، سپس ورزش می‌کرد و دوش می‌گرفت. ساعت شش صبح به اتاق مطالعه‌اش می‌رفت تا کتاب‌مقدس بخواند. سپس به اتفاق کشیشان مراسم دعای صبحگاهی را برگزار می‌کرد و در ساعت هشت صبح نیز در مراسم عشاء ربانی شرکت می‌جست. او با وجود برنامۀ فشرده روزانه، حتماً در فواصل مختلف روز اوقات مشخصی را به دعا اختصاص می‌داد. هیچ مشغلۀ کاری نمی‌توانست برنامه دعایی او را بر هم بزند یا در آن وقفه ایجاد کند. اسقف توتو به روزه نیز خیلی اهمیت می‌داد. او هر روز جمعه روزه می‌گرفت، و دوران چهل روزۀ توبه و روزه موسوم به "ایام لِنْت" را نیز همیشه نگاه می‌داشت. یک روز در ماه نیز سکوت اختیار می‌کرد، و یک هفته در سال روزۀ سکوت می‌گرفت. همین اهمیت دادنِ او به دعا و سکوت بود که باعث شده بود مرد عمل نیز باشد.

خدمت به مسیح مستلزم از خود‌گذشتگی است

اسقف توتو که با وجود علاقه و استعداد فراوان به‌دلیل مشکلات مالی خانواده‌اش نتوانست در رشتۀ پزشکی تحصیل کند، در عوض حرفه پدر را ادامه داد و معلم شد. همسرش "لیِه" (Leah) نیز مانند خود او معلم بود و هر دو شغل خود را دوست می‌داشتند و زندگی نسبتاً مرفه‌ای داشتند. اما در سال ۱۹۵۵ حکومت آپارتاید اعلام کرد که کودکان سیاه‌پوست تنها اجازه دارند تا سطح بسیار ابتدایی تحصیل کنند زیرا نقش‌شان در جامعه صرفاً رُفتگری و عملِگی است. بنابراین از آنجا که تدریس کردن در چارچوب چنین نظام آموزشی به‌معنای صحه گذاشتن بر ارزش‌های نژادپرستانه بود، دزموند توتو و همسرش تصمیم گرفتند از شغل آموزگاری استعفا دهند. دزموند این بار تصمیم گرفت الهیات بخواند، و در سال ۱۹۶۰ به پیروی از الگوی ترِوِر هادلستون، به‌عنوان یک کشیش انگلیکن دستگذاری شد. با اینحال وضع مالی خانواده توتو در پی رها کردن شغل تدریس سخت به وخامت گرایید به‌طوری که او و همسر و سه فرزندش تا مدت‌ها مجبور بودند در یک گاراژ اتوموبیل زندگی کنند. تا اینکه یکی از راهبان "انجمن رستاخیز" که به هوش و ذکاوت توتو پی برده بود و بر نیاز افریقا به داشتن رهبران مسیحی مقتدر واقف بود، ترتیبی داد تا او برای ادامۀ تحصیل در رشتۀ الهیات به دانشگاه کینگز کالج (King’s College London) در لندن برود. در پی همین سفر بود که استعدادهای نهفته توتو به‌سرعت شکوفا شد.

علاوه بر فداکاری‌های مالی، توتو از لحاظ خانوادگی نیز آماده فداکاری بود و همواره خدمت به مسیح و کلیسا را بر رفاه خانواده مقدم می‌دانست. در سال ۱۹۷۲ از او دعوت شد به اتفاق خانواده به انگلیس برود و سرپرستی یک صندوق مالیِ مسیحی را برعهده بگیرد. توتو این دعوت را پذیرفت، و خانواده‌اش تصور می‌کردند از این پس می‌توانند به دور از نظام آپارتاید زندگی آرام و بی‌دغدغه‌ای داشته باشند. اما کمتر از دو سال بعد، از او خواسته شد اسقف کلیسای جامع ژوهانسبرگ شود. توتو با وجود مخالفت‌های همسرش احساس کرد بازگشت به افریقای جنوبی دعوتی است از جانب خدا که باید به آن لبیک گوید، و بنابراین به‌اتفاق خانواده به زادگاه خویش بازگشت. باز مدتی نگذشت که او را به‌عنوان اسقف اعظم شهر کیپ تاون پایتخت افریقای جنوبی انتخاب کردند. کیپ تاون بیش از هزار کیلومتر با ژوهانسبرگ فاصله داشت، اما بار دیگر توتو و خانواده‌اش با فداکاری آمادۀ نقل مکان شدند. ضمناً با افزایش شهرت اسقف توتو و موضع‌گیری‌هایش علیه نظام آپارتاید، تهدیدات جانی علیه او نیز افزایش یافت. اما او در این زمینه نیز آماده فداکاری بود و به تهدیدات اعتنایی نداشت.

موضع‌گیری‌های شجاعانه اما پرهیز از پیوستن به جریانات سیاسی

دزموند توتو بیش و پیش از هر چیز، یک کشیش مسیحی بود که وظیفه خود را موعظه تعالیم کتاب‌مقدس، اجرای مراسم عشاءربانی، و رسیدگی به بیماران و دردمندان جامعه می‌دانست. او هیچگاه عقیده نداشت که روحانیون باید سیاستمدار نیز باشند. در واقع به‌عنوان اسقف اعظم کیپ‌تاون تمام کشیشان را از پیوستن به احزاب سیاسی منع کرد. و بااینحال، عمیقاً بر این باور بود که کلیسا وظیفه دارد قاطعانه در برابر بی‌عدالتی بایستد. این باور او کاملاً ریشه در ایمان و الهیات مسیحی داشت. اسقف توتو در یکی از سخنانش می‌گوید: «جسم پوشیدنِ خدا نشان می‌دهد که تمام جنبه‌های حیات بشر برای خدا مهم است...برای خدا مهم است که کودکان در اردوگاه‌های اسکان اجباری از گرسنگی تلف می‌شوند...برای او مهم است که افراد به‌طور اسرارآمیز در زندان‌ها می‌میرند...در واقع اگر این چیزها برای خدا مهم نبود، هیچگاه او را نمی‌پرستیدم چون خدایی بیفایده می‌بود.» مبارزه او علیه رژیم آپارتاید نیز دلیلی کاملاً الهیاتی داشت: «عیسی مسیح به این دنیا آمد تا انسان‌ها را با خدا و با یکدیگر آشتی دهد. به همین جهت نظام آپارتاید نظامی شیطانی، غیرکتاب‌مقدسی و غیرمسیحی است.» همین موضع‌گیری‌های علنی و دلیرانه او بود که باعث شد در سال ۱۹۸۴ برنده جایزه صلح نوبل شود.

البته موضع‌گیری‌های خشمگینانۀ اسقف توتو در برابر آپارتاید، از آنجا که ریشه در ایمان مسیحی و آگاهی‌ ‌او از تاریخ کلیسا داشت، همواره با امید و خوشبینی همراه بود. او در سال ۱۹۸۰ در شرایطی که نلسون مندلا در کنج زندان بود، در یکی از مصاحبه‌های معروفش با "جان هامفریز" خبرنگار بی بی سی ‌گفت که تا پنج یا ده سال آینده ماندلا رئیس‌جمهور افریقای جنوبی خواهد بود. وقتی خبرنگار بی بی سی می‌گوید که این نظر بیش از حد خوشبینانه است، اسقف توتو چنین پاسخ می‌دهد: «برادر، ایمان مسیحی به‌طرزی فجیع خوشبینانه است! این ایمان بر کسی مبتنی است که روز جمعه او را کشتند و همه فکر می‌کردند نهضتش با مرگی فجیع پایان یافته و به‌طرزی خفت‌بار شکست خورده است، اما روز یکشنبه از مرگ برخاست!» به‌علاوه، اطمینان اسقف توتو از شکست غایی حُکّامِ خودکامه‌ای که با کلیسا ضدیت می‌ورزند، ریشه در آگاهی او از تاریخ کلیسا داشت. او در سال ۱۹۸۲ در سخنرانی خود خطاب به شورای کلیساهای افریقای جنوبی چنین گفت: «شما (حکومت آپارتاید) انسان‌هایی فانی بیش نیستید. در گذشته نیز خیلی‌ها مثل شما فکر می‌کردند شکست‌ناپذیرند و می‌توانند با کلیسا بجنگند، از نِرو گرفته تا هیتلر و موسلینی و ایدی امین. امروز آنها کجا هستند؟ شما نیز اگر توبه نکنید و روش‌های‌تان را اصلاح ننمایید، به راه آنها خواهید رفت و تفالۀ تاریخ خواهید شد...در حالیکه کلیسا کماکان پایدار خواهد ماند.»

بخشش و آشتی

پس از چندین دهه جنایات هولناکی که به‌دست اقلیت حاکم سفیدپوست علیه اکثریت سیاه‌پوست صورت گرفت، سرانجام سیاهان به پیروزی رسیدند و حکومت را در دست گرفتند. در آن نخستین روزهای پس از فروپاشی آپارتاید و پیش از آنکه انتخابات آزاد برگزار شود، دو دیدگاه متضاد در افریقای جنوبی وجود داشت: از یک سو سیاستمداران افراطی چون "تابو امبِکی" از رهبران کنگره ملی افریقا می‌گفتند که: «دولت جدید باید آن جانیانِ لعنتی را بگیرد و حلق‌آویزشان کند». از طرف دیگر، سفیدپوستان ساکن این کشور می‌گفتند که باید عفو عمومی اعلام شود، و افسران ارتش به نلسون مندلا هشدار داده بودند که چنانچه دولت جدید قصد محاکمه نیروهای امنیتی را داشته باشد، جنگ داخلی در خواهد گرفت و از انتخابات مسالمت‌آمیز خبری نخواهد بود. در این وضعیت بُغرنج و حساس، دزموند توتو راه‌حلی کاملاً مسیحی ارائه کرد: راه‌حلی که در تاریخ بی‌سابقه بود و تابهحال در هیچ کشوری امتحان نشده بود. پیشنهاد او این بود که دولت جدید البته باید آماده بخشیدن گنهکاران باشد، اما آشتی حقیقی بدون اعتراف به گناه میسر نخواهد شد. بنابراین عاملین جنایات ضدانسانی که در دوران آپارتاید صورت گرفته است نخست باید در محیطی شبیه دادگاه به تک تک گناهانی که مرتکب شده‌اند اعتراف کنند و از قربانیان طلب بخشش نمایند، و آن وقت مورد عفو قرار خواهند گرفت. ضمناً باید در صورت امکان، درصدد جبران خطایای خود نیز برآیند. همین طور هم شد. پس از انتخابات سال ۱۹۹۴، نهادی ملی تحت عنوان "کمیته حقیقت و آشتی" به ریاست اسقف توتو تشکیل شد تا به "موارد مهم نقض حقوق بشر در افریقای جنوبی، از سال ۱۹۶۰ تا ۱۹۹۰" یعنی به تمام قتل‌ها، آدم‌ربایی‌ها، شکنجه‌ها، و بدرفتاری‌هایی که در دوران آپارتاید صورت گرفته بود، رسیدگی شود. وظیفۀ کمیته این بود که به شهادت قربانیان و بازماندگان این جنایات گوش فرا دهد و توضیحات متهمان را نیز بشنود، و در صورت اعتراف متهمان و درخواست بخشایش، دستور عفو آنها را صادر کند. همچنین اعلام شد که با متهمینی که تا مهلت تعیین‌شده خود را به دادگاه معرفی نکنند، مطابق روند عادی قانون برخورد خواهد شد.

اسقف توتو سیصد نفر را به‌عنوان اعضای این کمیته انتخاب کرد تا به موارد نقض حقوق بشر رسیدگی کنند. کمیته وظیفه‌ای حساس، سنگین و طاقت‌فرسا پیش رو داشت. اسقف توتو شخصاً در تمامی جلسات این دادگاه حضور یافت. او برخلاف خواسته برخی که می‌گفتند دادگاه نباید جنبۀ مذهبی داشته باشد، اصرار داشت که به‌هنگام شنیدن شهادت‌ افراد باید لباس مخصوص اسقفی‌اش را بر تن داشته باشد، و در ابتدای جلسات دادگاه نیز بجای آنکه به نشانه ادای احترام به قربانیان سکوت کند، دعا می‌کرد. هدف کمیته نیز کاملاً جنبۀ مسیحی داشت. برخلاف دادگاه‌هایی که در دیگر کشورها جهت رسیدگی به جنایات برپا می‌شود، هدف این کمیته نه مجازات متهمان، بلکه شفای روابط از هم گسسته بین سیاهان و سفیدپوستان بود. همین تأکید بر بخشش و آشتی‌ به عوض مجازات است که "کمیتۀ حقیقت و آشتی" را منحصربه‌فرد می‌سازد. تمامی جلسات این دادگاه به‌طور زنده از تلویزیون ملی افریقای جنوبی پخش ‌شد، و پیام آشتی و بخشش را به گوش این ملت رنج‌دیده رساند. اسقف توتو به‌خوبی می‌دانست که برای رسیدن به آشتی حقیقی بجای آنکه کینه‌های دیرینه را در دل‌ها مخفی کنیم، لازم است شهامتِ اعتراف کردن و بخشیدن را داشته باشیم. این رویۀ مسیحی نه تنها در کلیسا، بلکه برای تمام جامعه کاربرد دارد.

نتیجه

اسقف توتو مردی است که به‌خاطر ایمانِ مسیحی خود نتوانست در برابر شرارت و بی‌عدالتی نظام حاکم ساکت بماند، مطابق تعالیم کتاب‌مقدس برای براندازی این نظام تلاش کرد، و سرانجام نیز بر اساس اصول مسیحی صلح و آشتی ملی را برای ملت زخم‌دیدۀ خود به ارمغان آورد. او بهتر از هر شخصیت دیگری در عصر حاضر نشان داده است که یک مسیحی می‌تواند هم به‌طور صد در صد وقف مسیح و کلیسای او باشد و هم با شجاعت ارزش‌های مسیحی را در جامعه پیاده کند. باشد که خداوند برای کلیسای ایران و کشور عزیزمان نیز کسانی چون دزموند توتو را برانگیزاند.

 

[1] برگرفته از نطقی که اسقف توتو در سال ۱۹۸۴ به هنگام دریافت جایزه صلح نوبل ایراد کرد، زندگینامه دزموند توتو، نوشته جان الن.